یادداشت ناصر حافظی مطلق
1403/10/7
راه رفتن با كفشهاي تولستوي هر وقت خواستيد در مورد راه رفتن ديگري قضاوت كنيد، كمي با كفشهاي او راه برويد. لف تالستوي ۱) "ابوذر ابراهيمي تركمان" و "فرزانه شفيعي" در يك كار پژوهشي كتاب "راه رفتن با كفشهاي تولستوي" را با الهام از جملۀ خود "تالستوي" در "انتشارات علمي و فرهنگي" و در سال ۱۳۹۲ به چاپ رساندهاند. تصاوير انتهاي كتاب گوياي اين مطلب است كه "ابراهيمي تركمان" براي پژوهش خود سفري به روسيه و زادگاه "تالستوي" داشته و با نوۀ او هم ملاقات كرده است. كتاب ضمن بررسي زندگاني و همچنين ديدگاهها و رويكردهاي "تالستوي"، نكات جالبي هم در مورد نگاه او به اسلام و ايران دارد و نگاه توحيدي او در مقابله با تثليث را كه يكي از دلايل تكفيرش توسط كليساي ارتدكس روسيه بود با توحيد اسلامي همسو ميداند و حتي اظهاراتي از "تالستوي" در هواداري و همسويي با ديدگاههاي اسلامي را هم برمیشمارد. درمجموع "لف تالستوي" در پايان عمر معتقد به معنويت به معنای گزينش وجه اشتراك تمام اديان و نفي همۀ تفاوتهاي آنان است. ۲) زندگاني "تالستوي" بهاختصار در كتاب آمده و براي اطلاع بيشتر ميتوان به يكي از كتابهاي خود "تالستوي" كه در فارسي با نامهاي "زندگاني من. ترجمۀ كريم كشاورز، انتشارات جامي، سال ۱۳۹۶" و "كودكي، نوباوگي، نوجواني. ترجمۀ بابك شهاب، انتشارات نيماژ، سال ۱۴۰۲" و ... ترجمهشده است مراجعه كرد. "رومن رولان"، نويسندۀ شهير فرانسوي، نيز كتابي با نام "زندگاني تولستوي" نگاشته كه چندين ترجمه به زبان فارسي دارد. در باب دیدگاهها و رويكردهاي "تالستوي" بهعنوان يك انديشمند نيز مقالات و كتابهاي بسياري نگاشته شده كه در اين ميان اثر سترگ انديشمند و فيلسوف انگليسي، "آيزيا برلين"، با نام "خارپشت و روباه" و با ترجمۀ "نجف دريابندري" خودنمايي ميكند. اين كتاب ترجمههاي ديگري هم دارد. بخشي از كتاب "راه رفتن با كفشهاي تولستوي" به نامههاي او اختصاص دارد و كتاب ديگري به نام "نامههاي تولستوي" هم به اين نامهها پرداخته كه با ترجمۀ "مشفق همداني" به فارسي نيز منتشرشده است. ۳) در ميان نامهها، نوشتههاي جواني هندي و مقيم در آفريقاي جنوبي قابلتوجه است كه براي مبارزه با نژادپرستيِ رژيم حاكم در آن كشور ايدۀ نافرماني مدني و مبارزۀ بهدوراز خشونت را در سر ميپروراند. جواني به نام "ماهاتما گاندي" كه در اين ايده با رويكرد "تالستوي" بهعنوان يك مرشد موسفيد همسو است و درنهایت كشور هندوستان را در سال 1948 ميلادي از استعمار انگلستان رهايي ميبخشد. ايدههاي گاندي توسط مرد ديگري به نام "نلسون ماندلا" دنبال ميشود و نهايتاً آفريقاي جنوبی از نژادپرستي نجات پيدا ميكند. كشورِ خود "تالستوي" يعني روسيه نيز بر اساس پيشبيني برآمده از نگاه ژرفانديش او نه تن به ظلم حكومت تزاري ميدهد و نه به اختناق رژيم كمونيستي. در ابتداي سدۀ بيست و يكم ميلادي تقريباً تمام انقلابيون انديشمند جهان مسير "تالستوي" را بهترين روش قلمداد ميكنند و اين پرسش در گوش تاريخ ميپيچد كه آيا "تالستوي" واقعاً مرده است؟ ۴) "تالستوي" در سال 1910 ميلادي درگذشت و راه رفتن با كفشهاي او به تعبيري هنوز ناممکن است. اين كفشها براي عبور از سرزمينهاي صعبالعبوري ساختهشدهاند كه به پا كردنشان از عهدۀ اكثريت انسانها نهفقط خارج است كه تبعات چشمگيري دارد. كفشهاي مردي كه فرهنگ شرق و غرب را در چنته داشت، براي آموزش كودكان روستايي تلاش ميكرد، مرزهاي ادبيات را جابجا نمود، به تزار و كليساي ارتدكس تاخت و سوسياليستها را بهنقد بنيادين كشيد، پيام وحدانيت و عشق راستين را وجه مشترك تمام بينشهاي معنوي جهان ميدانست و در ذهن خداوند معناي انسان را جستجو ميكرد، براي ما گشاد است. شايد تنها بتوانيم ردپاي جاودان او بر برفهاي تطور تاريخ را رديابي كنيم و ساعاتي چند در مخلوقاتِ قلم سحرآميزش غرق شويم. بهجای قضاوت كردن "تالستوي"، شايد بهتر باشد كه خودمان را در آينۀ انديشۀ او تمامعيار و نقادانه تماشا كنيم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.