یادداشت ماهنامه‌ی شهر کتاب

        سفیر سرگردان دنیای کاراییب

عطر گوابا روایت پرآب‌وتاب زندگی مارکز است در قالب گفت‌وگوهایی که پلینیومندوز با او کرده. گفت‌وگوها به سال‌های پایانی دهه‌ی هفتاد و آغاز دهه‌ی هشتاد میلادی برمی‌گردد. سوای شیرینیِ کلام مارکز، وقتی او از ریشه‌ها و خویشان و اهالی دریای کاراییب حرف می‌زند، حرف‌هایش تبدیل می‌شوند به یک کلاس داستان‌نویسی تمام‌عیار. مارکز در چند بخش ابتدایی کتاب از مادربزرگ و پدربزرگ، تفاوت‌های اخلاقی پدر و مادرش، مدل خانه و خدمتکارهایشان و تأثیر زندگی روزمره‌ی مردمان امریکای لاتین، کتاب‌ها و حرفه‌ها بر جهان داستان‌هایش حرف می‌زند و رد هر یک از این‌ها را در آثارش نشان می‌دهد. می‌گوید مسخ کافکا کتابی است که وقتی جمله‌ی اولش را خوانده فکر کرده: «جل‌الخالق! درست مثل حرف زدن مادربزرگم». می‌گوید داستان‌هایش بازآفرینی واقعیت‌هاست در قالب اسطوره و جادو («مثلاً آن مردهای کلمبیایی را به خاطر بیاور که دعایی می‌خوانند و از گوش گاوها کرم بیرون می‌کشند» ص 71). او صد سال تنهایی را تصویری ادبی می‌داند از دوران کودکی‌اش، در خانه‌ای بزرگ و غمگین، با خواهری که خاک می‌خورد و مادربزرگی پیشگو، نه چیزی که منتقدان می‌گویند «داستانی درباره‌ی تاریخ بشریت». به نظر او، صد سال تنهایی تا حدی سطحی است و گزارش یک مرگ بهترین اثرش. با تمام اینها، مندوزا دو بخش از کتاب را با قلم داستان‌گوی خودش درباره‌ی حال و هوایِ زندگی مارکز، قبل و بعد از صد سال تنهایی، نوشته. روایتِ پیش از نوشتن پر است از بوی لجن و میوه‌های پوسیده، پر از هوای دم‌کرده‌ی اتاق تحریریه و چهره‌ی تلخ و خشن پاریس که مارکز را وادار به گدایی می‌کند برای اجاره‌ی اتاقی تا در آن داستانش را بنویسد. در پایان همین فصل، مارکز به مندوزا می‌گوید در حال نوشتن کتابی است که با آن اوج می‌گیرد یا خودکشی می‌کند. مندوزا می‌گوید: «مارکز پیروز سی‌ودو جنگی است که آئورلیا بوئندیانا در آن‌ها شکست خورد». احتمالاً مندوزا اهمیت صد سال تنهایی را در نجات جان مارکز می‌داند نه شاهکار بودنش. گفت‌وگوی دونفره‌شان را هم‌چنان ادامه می‌دهند، حرف می‌زنند، درباره‌ی سیاست، زن‌ها، شهرت و آشنایی با فیدل کاسترو، گراهام گرین، عمر توریخوس و خیلی‌های دیگر. در کنار تمام این حرف‌های جذاب و خواندنی، به نظر می‌رسد چیزی که این کتاب را با گفت‌وگوهایی با این سبک و سیاق متفاوت می‌کند، حضور پلینیو مندوزا است در جایگاه پرسشگر، دوست و همکار نزدیک گابریل گارسیا مارکز. 


ماه‌نامه‌ی شهر کتاب، شماره‌ی سوم، سال 1394.
      

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.