یادداشت فا. میم.

دو رساله و دو نامه: عزاداری های نامشروع: اسرائیل عامل امپریالیسم
        چاپ کتاب مربوط به سال ۱۳۸۶ است، چاپ اول. و نمی‌دانم چه‌کسی قبل از من آن‌را خوانده و با مدادی نتراشیده (!) خطوط پررنگ و نامرتبی را در کتاب کشیده است! چند وقتی است در کتابخانه‌مان جلوی چشمم رژه می‌رود، و نمی‌دانم چرا امشب بالاخره خواندمش.

کتاب مجموعه‌ای است از: 
۱. رساله‌ی عزاداری‌های نامشروع
۲‌. رساله‌ی اسرائیل عامل امپریالیسم
۳. دو نامه از جلال 
+ ملحقات نویسنده و از این‌جور صحبت‌ها.

۱. رساله‌ی عزاداری‌های نامشروع
۹۹ سال پیش، آیت‌الله سید محسن امین جبل عاملی (از علمای لبنان)، رساله‌ای با عنوان "التنزیه لاعمال‌ الشبیه" می‌نویسد، که سال ۱۳۲۲ جلال آن‌را ترجمه می‌کند. 
می‌گویند آقای امین را که بعد از نوشتن این مقاله، انقدر مورد خشم عوام و تهمت و توهین قرار می‌گیرد که حتی پس از حمایت‌های سید ابوالحسن اصفهانی و مرحوم کاشف الغطاء، هم تا آخر عمر خانه‌نشین می‌شود.
وقتی هم که جلال آن‌را ترجمه می‌کند (انگار اولین اثر قلمی مکتوب اوست.)، دو روزه فروخته می‌شود اما بعدها می‌فهمد بازاری‌های مذهبی همه‌اش را چکی خریده و سوزانده‌اند!
راستش من نمی‌دانم دقیقا آن‌روز ها اوضاع عزاداری برای امام حسین (ع) چگونه بوده است، اما لحن تند و تیز مقاله‌ این را می‌رساند که گویی بدعت‌هایی وارد شده که ضربه زننده بوده‌است. (البته‌که به نظر می‌رسد الان هم نقدهایی وارد است، اما این نوشتار و آن واکنش مردم، این را می‌رساند که گویی آن‌روزگار تفاوت‌هایی جدی با امروز داشته است.)
نویسنده انگار سعی دارد حرمت اعمالی مثال قمه‌زنی، زنجیرزنی و...؛ گفتن روایات مجعول و... را متذکر شود و به شواهد تاریخی، فقهی و قرآنی هم تمسک می‌جوید. 
از منظر کاربرد فقهی و عملیاتی، برای ما به نظر می‌رسد کاربرد چندانی ندارد؛ اما احتمالا از نظر تاریخی (در موضوعات مختلف از جمله عزاداری)، توجه به آن خالی از لطف نیست.
شرح و بسط‌هایی که بعدش از افراد مختلف آمده، بد نیست اما به نظرم رسید شاید می‌توانست ابعاد نگاه گسترده‌تر باشد.

۲. رساله‌ی اسرائیل عامل امپریالیسم 
اول اینکه، قلم و لحن نوشتار جلال را دوست داشتم. 
و بعد، گویی جلال علی‌رغم گرایش‌های چپ‌گرایانه‌ی نخستین، در افشای جنایات رژیم صهیونیستی، آن هم در دوران همکاری و هم‌پیمانی ایران پهلوی با آن‌رژیم نقش داشته و در همین راستا، متنی نوشته بوده‌‌است، سال ۱۳۴۶؛ که در قالب نامه‌‌ای ساختگی از دوستی ساکن اروپا، (برای گرفتن ضرب و زور ساواک) تحلیلی درباره‌ی آخرین جنگ اعراب و اسرائیل ارائه می‌دهد و نشان می‌دهد که برچیدن پایگاه نظامی امپریالیسم غرب در منطقه نیاز به "تبر" دارد و با گفت و گو، حل این مشکل امکان پذیر نیست. هر چند سر در آوردن از این نامه، به نظر مستلزم اطلاعات سیاسی و تاریخی مخصوصا از آن روزگار باشد، اما فی‌نفسه این توجه جالب است؛ 
و جالب‌تر اینکه همان سال ۴۶ که این چاپ می‌شود، ساواک نه‌تنها اکثر نسخ آن‌را جمع می‌کند، بله در هفته‌نامه را هم تخته می‌کند! 
دیگر سال ۵۷، در قم و انگار به‌واسطه روحانیت است که چاپ می‌شود. 
اما این میان، به‌سبب اینکه امروز این ناراحتی نگارنده، که "چرا نفت ایران در تانک و هواپیمایی می‌سوزد که برادران عرب و مسلمانش را می‌کشد؟" ناراحتی ما نیست؛ می‌توانم نفسی پر از روح و ریحان را به روح پر نور آقا‌روح‌الله (ره) و همه‌ی پای‌کارانش هدیه کنم و عزت آن‌ها که همان‌ راه را می‌روند از خدا طلب. 

۳. دو نامه از جلال، 
به حضرت امام (ره): که از مکه برای آن‌جناب نوشته‌است و جالب بود.
و رفقای "سوسیالیسم": نثرش واقعا جالب بود، اما فهمیدن محتوای این نامه، این را می‌طلبید که از داستان‌های حواشی آن بیشتر بدانیم‌، اما در مجموع خالی از لطف نبود. (و البته سوال‌برانگیزی‌اش درمورد نوع تفکر جلال به‌‌جای خود، اویی که منشعب از حزب توده بود.)
      
12

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.