یادداشت پرسفونه‌ی یک هادس خیالی

"if i were
                "if i were capable of loving someone ... it would be you"
من معمولا وقتی کالین هوور میخونم که تعداد زیادی کتاب فاخر پشت هم خونده باشم و نیازمند این باشم که خستگیمو در کنم یا که از ریدینگ اسلامپ بیام بیرون ...
به هر حال این کتابو چند روز پیش خوندم  و حقیقتا برعکس بیشتر کتابای هوور اخر از خوندنش پشیمون نبودم یک جورایی پایان بندی داستان برام قشنگ بود و خالی از کلیشه... ( من در مورد 90 درصد کتابا معتقدم اخرش کلیشه ای بود ولی این با این نوع پایان اصلا برام کلیشه ای به نظر نمیرسید )
برعکس خیلی از دوستانِ کتابخوان نسبت به رفتار های تیت مقابل مایلز اصلا این حس رو نداشتم که زرد و احمقانه  است چون به چشم خودم این وابستگی عجیب و اسیب زا و بی دلیل رو بین ادما دیده بودم در حالی که اصلا نمیتونستن از هم جدا بشن و این مسئله لزوما بین پارتنر ها و در مورد عشق و عاشقی نیست، ممکنه بین دوتا دوست یا هر دوتا انسانی که به هر نحوی باهم یک ارتباطی دارن باشه ...
یک امتیاز هم کم کردم ازش چون که اخرش افتاده بود روی دور تند و اولاش یک سری جزئیات الکی که خوشم نمیومد رو بولد کرده بود و خب این کار همیشگی کالیین هووره ...
و البته این رو که یک سری صحنه ها کلیشه ای داشت رو کاملا قبول دارم ولی از هوور چه توقعی میشه داشت همینم شاهکار کرده نوشته.
پ.ن: شاید این که دوسش داشتم فقط به خاطر شخصیت اصلیِ خلبان بود، به هر حال من یک دختر نوجوان ام :)))))))))))))))
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.