یادداشت معصومه امیرزاده

تنگه زاغ
        بسم‌الله الرحمن الرحیم 

 کتاب تنگه زاغ 

تنگه‌ی زاغ داستان نوجوانی است به نام کوچک در دهه پنجاه و شهر یزد.پدر کوچک راننده‌ی کامیون است و به او ماموریت داده‌اند که از اصفهان انبوهی گلدان برای ورود شاه به یزد بیاورد. همچنین دستور داده‌اند برای پلاسیده نشدن گل‌ها تا پیش از طلوع آفتاب به یزد برسد. در این سفر کوچک و دوستش حسینعلی همراه پدر هستند. پدر بر اثر خرابی جاده اصلی از مسیری فرعی می‌رود. شب زمستانی و راه ناآشنا و عجله برای رساندن گل‌ها موجب تصادف می‌شود. کوچک و دوستش حسینعلی که همراه او در این سفر هستند مصدوم می‌شوند و پدر کشته می‌شود. این آغاز تحول در زندگی این نوجوان است. یعنی زندگی مادی، عاطفی، تحصیلی و... کوچک ناخوداگاه تحت تاثیر خبر حضور شاه در شهر قرار می‌گیرد.  
اثر دارای نثری روان و حوادثی پی در پی است و می‌تواند مخاطب نوجوان را با خود همراه کند. دیالوگ‌ها و شخصیت‌پردازی به گونه‌ی باور پذیری است و ضرب‌آهنگ داستان جز در صفحات اولیه ، مناسب است. داستان کوچک و دوستش حسینعلی در بستر  ماجرایی تاریخی (حضور شاه در یک شهر )فرصت مناسبی برای انتقال مناسبت‌های آن زمان را فراهم آورده است. اما آنچه می‌توانست بر ارزش اثر بیفزاید استفاده از ویژگی‌های اقلیمی است. 
شهر یزد با تمام ظرفیت‌های اقلیمی فراوانی که دارد در اثر دیده نمی‌شود.
معماری، شغل، اصطلاحات و ضرب المثل‌ها، نام اشیا و وسایل، آب و هوا، پوشش گیاهی و جانوری، فرهنگ عامه و باورهای بومی
مولفه‌هایی است که می‌توانست در تنگه زاغ احیا شود و نوجوان امروز را با فرهنگ و اقلیمی آشنا کند. 
به همین میزان داستان در نسبت پیرنگی با اقلیم نیست. یعنی داستان می‌توانست در شهر دیگری نیز روایت شود. البته نبود گل در شهر می‌تواند مرتبط با آب و هوای منطقه باشد که بدون تبیین رها شده‌است. 
امیدوارم این ایده مرکزی ( داستان خانواده‌ای در بستر تاریخ ) با توسعه مولفه‌های ادبیات اقلیمی در کارهای آتی این نویسنده خوش قلم به غنای بیشتر آثار او بیانجامد.

می‌تونید یادداشت جمعی گروه خورشید رو درباره دیگر آثار هادی حکیمیان  در خبرگزاری مهر بخونید.
      
25

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.