یادداشت Negar.k
1403/7/22
4.3
101
چقدر اوایلش قشنگ بود...چه توصیفات دقیقی داشت نویسنده،من هنوز بین بوی کیک و شیرینی های کاترین توی اشپزخونه موندم،،هنوز وسط مغازه ی کلاه فروشی هاتا ایستادم،هنوز بالای چاه شهد دارم به نقاشی وهم انگیز خواهرا نگاه می کنم... چرا انقدر بد تموم شد؟چرا واقعا؟:))))) اولین کتابی که اننننننقدر بنده قلب درد گرفتم براش سنگدله،و چقدر ناراحتم الان،احساس می کنم خواهرا به جای قلب کاترین قلب منو با خودشون بردن...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.