یادداشت هستــــــی♡

خانه درختی 13 طبقه
        من بچگیه آرومی نداشتم 
همیشه پر از شیطنت بودم و هستم 
اما حالا که دارم اینو مینویسم میبینم خیلی وقت بود که بچگیمو فراموش کرده بودم 
الان بعد از مدت ها چیزی رو پیدا کردم که ناگهان  پرتم کرد به حدود شاید 10 ساله پیش دقیق یادم نیست 
زمانی که یه دختر بچه ی فسقلیه تخس و شیطون بودم که توی اردوی کتابه مدرسه مدیر و معاوناشو پیچوند و قایمکی سر از یه قرفه پر از رنگ در آورد 
شاید اون یکی از بهترین خواطراتم باشه 
وقتی با تردید این کتابو برداشتم و به این فکر میکردم می ارزه پول خوراکیامو بدم و این کتابو بخرم یا نه؟
دقیقا وقتی تردید و خساستم کار خودشو کرده بود و از خریدش منصرف شده بودم خانم آنیتا یار محمدی (مترجمه همین کتاب) وارد قرفه شد و قرفه داره مهربون یه تخفیف خیلی گنده بهم داد تا بخرمش و عکسی که به یادگار با خانم یار محمدی گرفتم
اون موقع هیچوقت فکر نمیکردم که راهه زندگیم به اینجا کشیده بشه و این مسیر ناهمواره بی پایانو طی کنم از اون موقع خیلی گذشته اما اون خواطره شیرین همیشه پس زمینه ذهنم هست و شاید از همون موقع به بعد بود که علاقم به کتاب از حد تصورم گذشت
      
13

27

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.