یادداشت شیوا نیک سرشت
1400/8/27
3.9
127
چرخهای بخت اغلب چشم و گوش آدم را پر میکنند و نمیگذارند آنچه واقعا رخ میدهد را ببینیم گاهی آنچنان پول به دست میآوریم که غرور ما را باد می کند ولی از سر آن خاطرهی خوش تمام چیزهایی که بدست آوردیم و از قبل داشتیم را از دست میدهیم. داستایوفسکی در کتاب قمارباز احوال خانوادهی روسی را در رولتنبورگ آلمان توصیف میکند که همهی آنها کم و بیش به این چرخهای بخت وابستهاند گاه برای تسویه بدهی گاهی برای به دست آوردن دل معشوق و گاهی هم برای اشرافی گری که داستایوفسکی آن را به شدت خار میکند. یک ماجرای عشق و علاقه در جریان این چرخ بخت هست که عاقبت به جایی نمیرسد و نویسنده کتاب خود را با این بحث تمام میکند که یک قمار باز دست رد به میزان بسیاری پولی که برای ایجاد یک کاری به او میدهد میزند و قبول میکند پول کمتری داشته باشد تا بتواند قمار کند و یاد آن برد شیرین خود را زنده کند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.