یادداشت محمدرضا زائری
1400/7/18
در زمان دانش آموزی معلمی داشتیم به نام آقای سیدعلی موسوی که در آمریکا تحصیل کرده و تازه به وطن بازگشته بود و از همین روی گاه و بیگاه خاطرات و تجربه هایی از سالهای زندگی در ایالت اوهایو نقل میکرد و این گفته ها به اقتضای دوره نوجوانی به دقت در ذهن ما ثبت و ضبط میشد. ایشان میگفت: "یک روز در دانشگاه اعلام شد که در ترم آینده مشاور اقتصادی رییس جمهوری سابق آمریکا -گمان میکنم ریچارد نیکسون- قرار است درسی را در این دانشگاه ارائه کند و حضور آن شخصیت نامدار و مشهور چنان اهمیتی داشت که همه دانشجویان برای شرکت در کلاس او صف بستند و ثبت نام کردند و اولین بار بود که من دیدم برای چیزی صف تشکیل شده است. به دلیل کثرت دانشجویان کلاس ها در آمفی تئاتر برگزار میشد و استاد که هر هفته با هواپیما از واشنگتن میآمد دیگر فرصت آشنایی با یکایک دانشجویان را نداشت اما گاهی به طور اتفاقی و بر حسب مورد نام و مشخصات برخی را میپرسید. در یکی از همان جلسات نخست به من خیره شد و چون از رنگ و روی من پیدا بود که شرقی هستم از نام و زادگاهم پرسید و بعد برای این که معلومات خود را به رخ دانشجویان بکشد قدری در باره شیعیان سخن گفت و البته در آن روزگار که کمتر کسی با اسلام علوی آشنا بود همین اندازه هم اهمیت داشت، ولی در سخن خود قدری از علی علیه السلام با لحن نامهربانانه و نادرستی یاد کرد. این موضوع بر من گران آمد و برای آگاه کردن او ترجمه انگلیسی نهج البلاغه را تهیه کردم و هفته های بعد به منشی دفتر اساتید سپردم تا هدیه مرا او برساند. در جلسات بعد دیگر فرصت گفت و گویی پیش نیامد و من هم تصور میکردم که یا کتاب به دست او نرسیده و یا از کار من ناراحت شده و به همین دلیل تقریبا موضوع را فراموش کردم. روزی از روزهای آخر ترم در کافه دانشگاه مشغول گفتگو با دوستانم بودم که نام من برای مراجعه به دفتر اساتید و ملاقات با همان شخصیت مهم و مشهور از بلندگو اعلام شد، با دلهره و نگرانی به دفتر اساتید رفتم و هنگامی که وارد اتاقش شدم با دیدن ناراحتی و چهره درهم رفته اش بیشتر ترسیدم. با دیدن من روزنامه ای که در دست داشت به طرف من گرفت و گفت میبینی؟ نگاه کن! وقتی به تیتر درشت روزنامه نگاه کردم خبر و تصویر دردناک خودسوزی یک جوان را در وسط خیابان دیدم. او در حالی که با عصبانیت قدم میزد گفت: میدانی علت درماندگی و بیچارگی این جوانان آمریکایی چیست؟ بعد به جریانات اجتماعی رایج و فعال آن روزها مانند هیپی گری و موسیقی های اعتراضی و آسیب های اخلاقی اشاره کرد و سپس ادامه داد: همه اینها به خاطر تقصیر و کوتاهی شماست! من با اضطراب سخن او را میشنیدم و با خود میگفتم: خدایا، چه چیزی در این کتاب دیده و خوانده که چنین برافروخته و آشفته است؟ او سپس از نهج البلاغه یاد کرد و گفت: از وقتی هدیه تو به دستم رسیده در حال مطالعه آن هستم و مخصوصا فرمان علی بن ابیطالب به مالک اشتر را کپی گرفته ام و هر روز میخوانم و عبارات آن را هنگام نوشیدن قهوه صبحانه مرور میکنم تا جایی که همسرم کنجکاو شده و میپرسد این چه چیزی است که این قدر تو را به خود مشغول کرده است؟ بعد هم شگفتی و اعجاب خود را بیان کرد و گفت: من معتقدم اگر امروز همه نخبگان سیاسی و حقوقدانان و مدیران جمع شوند تا نظام نامه ای برای اداره حکومت بنویسند، نمیتوانند چنین منشوری را تدوین کنند که قرنها پیش نگاشته شده است! دوباره به روزنامه روی میز اشاره کرد و گفت: میدانی درد امثال این جوان که زندگی شان به نابودی میرسد چیست؟ آنها نهج البلاغه را نمیشناسند! آری، تقصیر شماست که علی را برای خود نگهداشته اید و پیام علی را به این جوانان نرسانده اید! دلیل آشوب و پریشانی در خیابانهای آمریکا، محرومیت این مردم از پیام جهان ساز و انسان پرور نهج البلاغه است." این داستان را در سن دوازده سالگی از معلم خود شنیدم، اما سالها بعد از آن وقتی که برای جشنواره "باران غدیر" در تهران میزبان مرحوم پروفسور دهرمندرنات نویسنده و شاعر برجسته هندی بودیم چیزی گفت که حاضران در جلسه را به گریه آورد و مرا به آن خاطره دوران نوجوانی برد. پیرمرد هندو در حالی که بغض کرده بود و قطرات اشک در چشمانش حلقه زده بود از مظلومیت علی بن ابی طالب یاد کرد و با اشاره به مشکلات گوناگون اجتماعی در کشورهای مختلف جهان گفت: "شما در معرفی امام علی و نهج البلاغه موفق نبوده اید! باید پیام های امام علی را چون سیم کشی برق و لوله کشی آب به دسترس یکایک انسانها در کشورها و جوامع مختلف رساند" و راستی هم وقتی برخی نویسندگان مسیحی مانند جورج جرداق دهها بار نهج البلاغه را خوانده و برخی عبارات آن را حفظ کرده اند باعث حسرت و شرمساری است که ما این قدر از نهج البلاغه دور باشیم. شاید مطالعه کامل نهج البلاغه برای همه آسان نباشد، ولی سزاوار است هر کسی حداقل یکبار عهد مالک اشتر -که بارها در مجامع بین المللی از آن به عنوان یک سند جهانی یاد شده- را بخواند. عهد مالک اشتر، متن فرمانی است که امام علی به عنوان نظامنامه حکومت مصر به یار وفادار خویش داد و او را روانه ساخت و گرچه مالک در میانه راه ترور شد و نتوانست به مصر برسد، اما عهد جاودانه امام علی که منشور بی نظیری در شیوه حکومتداری است در تاریخ باقی مانده و قرنهاست که چون آذرخشی میدرخشد و شعله حسرت میافروزد. ترجمه و شرح این بخش از نهج البلاغه تاکنون به اشکال مختلف چاپ شده، اما جدیدترین و مختصر ترین نسخه از آن که با عنوان "آن است شیوه حکومت" به قلم شیوا و دلنشین استاد سیدمهدی شجاعی منتشر گردیده برای مطالعه عمومی بسیار مناسب است. این کتاب مختصر و کوچک علاوه بر مقدمه ای مفید، متن فرمان امام علی به مالک اشتر را در فرازهای متنوع با ترجمه روان در پیش چشم خواننده قرار میدهد و او را با چشم انداز آرمانی علوی برای اداره زندگی مردم آشنا میسازد. (به تاریخ ۱۳۹۹/۳/۱۵ از سری یادداشتهای «صد کتاب قبل از صد سالگی!» یادداشت روزنامه شهرآرا)
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.