یادداشت ایمان سهرابی

                شمشیر آهیخته در جدال با فرومایگی و ابتذال| به دو نفر علاقه خاصی دارم. این که می گویم خاص یعنی بسیار خاص شاید شیفتگی و شاگردی: یکی شان محمد علی موحد است. او که لیست کردن کتاب هایش بیش از دو برابر حجم این یادداشت است: از خواب آشفته نفت و شمس تبریزی تا فصوص الحکم و سفرنامه ابن بطوطه. حالا بحث موحد نیست که باید مفصل درباره او بنویسم. بحث کتاب آخرش هم نیست: در کشاکش دین و دولت که در باره آن هم باید بنویسم؛ بحث بر سر تقدیم نامه آن است: -نورهان- به پاس شصت و هشت سال دوستی با ابراهیم گلستان؛ شمشیر آهیخته در جدال با فرومایگی و ابتذال. آن دومی ابراهیم گلستان است.
گلستان هم چون موحد حقوق را به عنوان رشته انتخاب می کند در دانشگاه تهران اما بر خلاف او نیمه کاره رهایش می کند و عکاسی و فیلمسازی را ادامه می دهد. گلستان متولد ۱۳۰۱ است و موحد ۱۳۰۲: یکی ساکن ساکس انگلستان و دیگری تهران. تقدیم نامه موحد سبب شد کتاب های گلستان را تهیه و بخوانم: اولینش نامه به سیمین بود.
عباس میلانی روزی به دیدار گلستان می رود و از هر دری صحبت به میان می آید از جمله از جلال و از سیمین. میلانی خطاب به گلستان می گوید چرا این ها را نمی نویسد؟ گلستان هم دست در کشوی میزش می کند و مجموعه اوراقی بالغ بر ۱۰۰ صفحه بیرون می آورد. نامه به سیمین است نامه ای سال ۱۳۶۹ آن را نوشته و از دانشور می خواهد در راه سفر به امریکا به او هم سری بزند. میلانی پیگیر می شود و در نهایت نامه به سیمین منتشر.
تیغ تیز نقد گلستان در این نامه حسابی جراحی می کند: ادبیات، سینما، تاریخ، سیاست، شعر، فیلم، ایران، استعمار، فردوسی، غفاری، قاجار، انگلیس. گلستان می گوید «برای پیش رفت باید در جست و جوی اقلیم فکری دیگری بود و از زور پس ماندگی و درماندگی و کوچک بینی به آن چه هست یا بدتر، به آن چه که در گذشته بوده بوده است و اکر بوده است به حدی که با آرزوهای ما و خواب و خیال های ما آغشته شده و از تناسب واقعیت بیرون رفته است نبوده است ، بس نکرد و فخر نکرد و خود را نفریفت».
گلستان که هم فرانسه می داند و هم عربی، هم داستان نوشته است و هم ترجمه. هم مستند ساخته و هم سینمایی. «خانه سیاه است» به کارگردانی فروغ فرخزاد را او تهیه کرده و موج نوی سینمای ایران را با «خشت و آینه» شکل داده است؛ هر چند به اندازه طرفدار مخالف هم دارد تا جایی که شخصیت سعدی در فیلم «یک بوس کوچولو» را استعاره ای از گلستان می دانند؛ استعاره ای که فرمان آرا آن را به سخت ترین شکل ممکن در هم کوفته است.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.