یادداشت

جادوگر
        از دوازده سیزده سالگی دیگه کتابی توی این ژانر نخونده بودم.
این حس غرق شدن توی یه دنیای دیگه برای ساعت های طولانی رو خیلی وقت بود تجربه نکرده.
نمی‌تونستم خودمو از این جهان سرد و خیس و خاکستری بیرون بکشم.
بهترین واژه ای که براش پیدا می‌کنم «خردمندانه» ست
در حالی که فکر می‌کردم این جور داستانا فقط قراره سرگرم کننده باشن.
اگیون شخصیت محبوبم بود.به خاطر سرسپردگیش به سکوت و خردی که از دل سکوت بهش می‌رسید و آروم و تسلیم بودنش.
مثل وقتی که گد تصمیم گرفت ترکش کنه و پذیرش اگیون از لای کلمه ها و‌ جمله ها می‌ریخت بیرون.
اون همه اسم جزیره ها و اینا حوصلمو سر برد.
از خوندنش لذت بردم اما فکر نمی‌کنم جلدای بعدی رو بخونم.حداقل الان.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.