یادداشت سینا مرتضی قلی

                یک داستان کوتاه از جناب دولت آبادی.داستان از جایی شروع میشود که مرد،همسرش را برای کار،به خانه شهری ارباب میفرستد و زمانی که زن ،باز میگردد،مردش را،نه آن مردِ زمان رفتن میابد...داستان حول محور زن،حرفهای زیادی برای گفتن دارد.آثار و پیامدهای فقر مادی و معنوی،در شخصیت سلیمان،به صورت یک مرد سالارِ متعصبِ افراطی نمود میابد که نهایتِ خشونت و ظلم را در حق همسرش روا میدارد...و زن با همه خشونت ها،برمیگزیند که قربانی باشد...
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.