یادداشت
1402/7/5
4.1
14
اندر ستایش جستوخیز کردن و فاصله انداختن - از مطالعه این کتاب لذت بردیم و به همین علت متن زیر بدین میزان خصمانه نوشته شده است. باشد که اشتباه برداشت نشود :) مثل همیشه از کتاب شروع میکنم و بعدش حاشیه میزنم. 0- اول یک کلیاتی میگم، بعدش بیشتر در مورد کتاب و وضعیتش حرف میزنم. خواندن این کتاب خیلی آسان نیست اما برای کسانی که به ادبیات پادآرمانشهری و ادبیاتِ رنگگرفته از سیاست علاقه دارند، خواندن این اثر جذاب خواهد بود. 1- از اهمیت کتاب همین بس که میتوان از آن به عنوان ریشه و جدِ آثار پادآرمانشهری نام برد. فارغ از «1984» جرج اورول و «دنیای قشنگ نو» آدولس هاکسلی، حتی در سرودِ آین رند نیز میتوان عناصر و المانهای واحدی را با «ما» مشخص کرد. از نفی فردیت افراد و نمودِ آن در نامگذاری اعدادی افراد، اهمیت علم، البته «علم کاربردی»، نفی تاریخ و گذشته و در نهایت سرکوب کلامِ مخالف خواستِ «ONE STATE». اما همین فضل تقدم بزرگترین ایراد کتاب است. اطنابِ قبیح، نارساییهای منطقی و ضعف در برخی خرده روایتهای داستان، فاش میکند که زامیاتین لزوما نویسندهی بزرگی نبوده است، اما به دغدغه و شهودِ ادبی توانسته است یک اثر ادبیِ تاثیرگذار و ایدهمند خلق کند؛ شاید هم بسازد. رخصت دهید منظورم را شفاف کنم یا به قولِ اهلِ حقوق تنقیح. بزرگان ادبیات با تکشرارههایی تبدیل به ستونهای تاریخ ادبیات نشده اند. از شعر کلاسیک فارسی بگیر که شعرا با دیوانهای خود که مجموعهای از لحظات شاعرانه بوده، تا ادبیات جدید. برای مثال داستایفسکی که تنها یک اثر والا ندارد، مجموعهای از واکاویهای ادبیانه چیزی بنام داستایفکسی را تصویر کرده است. اصلا خودِ جرج اورول، تنها یک اثر ماندگار که ندارد... البته این بدان معنا نیست که لزوما هرکس که منظومهای از آثار قابل اعتنا داشته باشد میتواند عنوان ادیب و ادبدان را یدک بکشد، اصلا من که باشم که در این مورد تصمیم بگیرم و تاریخ خود بهترین داور است، بلکه میخواستم حدس خودم از علت ضعفهای این رمان را شرح بدهم. 2- نمادپردازیهای شاذِ کتاب، استعاری فهمیدن ریاضی و ارجاعات کثیر به مفاهیم ریاضیاتی و شرحِ عریانش از اختناق، از بین رفتن فردیت و ترس از استبداد دانش و تلاش برای ساخت بهشتِ زمینی، گاهی دچار زیادهروی میشد و هرچه از حد بگذرد لاجرم تنه به تنه ادایی بودن میگذارد. زمانی که استعاره و نمادپردازی، حتی در ادبیات، به حدی شرح و بسط پیدا کند که روند داستان و روایت را در سایه خود پنهان کند، نقض غرض شده است و این نمادها هستند که موضوعیت پیدا میکنند. اگر بخواهم استعاره و نمادهایی را که من در اثر کشف کرده ام، که از قضی تو این فقره همچین قوی نیستم، به همراه مختصری که در یادداشتهای کتاب آمده بود را اینجا ردیف کنم، خودش یک متنِ مجزا میطلبد.اصلا این استعارههای واضح و بیشمار کاری میکند که آن کلاناستعارهی اساسی متن، همان عشق خانه برانداز که باعث طغیان شود، در حاشیه قرار بگیرد. همان استعارهای که خط داستانی بر روی آن سوار شده است.همان استعاره که همکفِ سرودِ آین رند بود. 3- با تمام ایراداتی که به ظاهر بودن و در چشم بودن کتاب میتوان گرفت، روایتِ کلی کتاب و ایدهی اساسیِ آن بسیار ناب و عالی بود. نفی فردیت به بهای رفاه، ریاضیاتی شدن زیستِ اجتماعی، طغیان علیه وضع موجود(چه اگر بهشتوار و غیر آزاد باشد، چه جهنمی و غیرآزاد!) و روایتِ تشکیکِ D-503 در ریشۀ چیزهایی که آنها را بدیهی میپنداشت. 4- سلام بر حواشیِ دوستداشتنی: 50روز در ماراتنی با قانونِ حداقل مطالعه روزانۀ 50 صفحهای شرکت کردم و لذت بردم.در این مدت همواره دقیقا پس از پایان کتاب مرور خودم بر کتاب را مینوشتم، حتی اگر کتاب در نیمهشب در حال تمام شدن بود و در عمقِ تاریکی شب تمام میشد و نوشتن مرور تا گرگومیشِ صبح طول میکشید. برای این کتاب زامیاتین به خودم وقت دادم، یکی دو روز گذاشتم در ناخودآگاهم بهش فکر کنم(ناخودآگاهم دستِ خودمه:) ) بعدش یه فیلمِ کوتاه که ازش ساختن را دیدم و خلاصه بهتر با اثر مواجه شدم و خوشحالم از این بابت. مرض رسانه اجتماعی همینه که اگر افسارمان در دستِ خودمان نباشد، برخی انواع مواجه و تجربه آثار هنری را از ما سلب میکند. اما تهش بگم، بهخوان متشکریم!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.