یادداشت

ما دروغگو بودیم
        
کادنس نوه‌ی اول و نوجوان یک مرد ثروتمنده که ۳ تا دختر داره. برای تعطیلات تابستان به جزیره‌ی شخصی پدربزرگ میرن و اونجا با دختر‌خاله پسرخاله ها جمع میشن. در تابستان پانزدهمین سال زندگیش اتفاقی براش می‌افته که حافظه‌ش به طور گزینشی از دست میره و اتفاقاتی که منجر به این فراموشی شده رو به یاد نمیاره و کسی هم بهش نمیگه چه اتفاقی براش افتاده. تابستان دو سال بعد از این اتفاق باز تصمیم میگیره بره به جزیره و اونجا به کمک هم‌بازی‌هاش پرده از رازها برداره. میتونم بگم هشتاد درصد داستان توی بیست درصد انتهای کتاب روایت شده و اوایل کتاب اکثرا روابط شخصیت‌های کتابه. یه حالت تینیجری داره و آنچنان از منطق پیروی نمیکنه و هیجان کتاب اونقدری که باید باشه، نیست و پایه‌ی کتاب بر چرخش داستانی‌ای که آخر کتاب به وجود میاد استوار شده و بر این مبنا نوشته شده و از ابتدا میشه حدس زد که همه چیز داره آماده میشه تا چرخشی شکل بگیره هر چند شاید این که چرخش چی هست خیلی قابل پیش‌بینی نیست.
      
161

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.