یادداشت محمدقائم خانی
1402/3/2
4.0
12
. «به هردوان نظر کنید، دریا و خشکی؛ و آن وقت ببینید که آیا در خویشتن خود مناسبت و مشابهت عجیبی با چیزی نمی بینید؟ زیرا همچنان که اقیانوس هایل خشکی سبز را احاطه کرده است، در جان آدمی نیز تاهیتی جزیرهسان قرار دارد، مملو از آرامش و شادی، منتها در حصار خوفهای زندگی نیمشناخته.» ملویل چه زیبا در صفحه 377 موبیدیک، تمایز شرایط انسان را در حالت خود اگاه و ناخودآگاه نشان می دهد. اضطراب مواجه شدن با ناخودآگاه، و آرامش برخورد با آنچه شناختنی است، به خوبی در این نوشته ها مشخص است. این جملات چنان زنده است که یکی از نویسندگان قرن بیستم، پس از کشمکش هایی که بر سر مباحث مطرح شده توسط یونگ درمورد ناخودآگاه در گرفته است، تمثیلی برای وجود انسان ارائه داده است. در اینجا به عمده نام فروید را حذف کرده و از یونگ نام برده ام، بدین دلیل که موبیدیک مشحون از جملات مشعر به اعتقاد به روح در انسان است. ناخودآگاهی که ملویل به آن معتقد است، صرفا مجموعه ای از واپس زدگی های امر مادی نیست، بلکه محل اتصال انسان به امر لایتناهی است. او به صراحت از قلب و روح انسان ها صحبت می کند، و مهمتر از آن، قلب و روح را منشأ مهمترین آثار در انسان می داند. او نه تنها به چنین چیزی قائل است، بلکه آن را محدود به احساسات انسانی نمی کند. از نظر ملویل، مهترین تصمیم های انسان ها از روح سرچشمه می گیرد و ریشه در قلب شان دارد. برای شناخت انسان ها هم باید به این وجه توجه کرد و رفتارها و مهمتر از آن، تصمیم هاشان را در نسبت با این وجه شناخت. روحی که وحدتی در همه بروزات انسانی می بخشد و در رگ تصمیمات انسان، خون حیات می دمد. روحی که بر خود انسان محیط است و اسرارش، بر خود شخص هم پوشیده می ماند. روحی که خیل ناشناخته مانده هایش، منشأ انواع تلاطمات و هیجان هاست و محدوده کوچک روشن از معرفت در انسان، تنها مأمن خود او در این عرصه محسوب می شود. روحی که تجلی بی کرانگی در انسان است و با اتصال به امر غیر مادی، ذاتی غیرالوهی دارد. روحی که اراده اش، سازنده آینده انسان و تغییردهنده جهان است. اراده ای که جهان داستانی موبیدیک را از اثری عادی در باب دریانوردی، به شاهکاری در تعامل انسان ها با خود، طبیعت و خدا تبدیل کرده است. آخاب، ناخدای کشتی والگیری پی کواد، مهمترین فردی است که اراده اش در رمان جاری است. آخاب که روحی سلطه جو و کافرمآب دارد، با اراده ای پرومتهوار، قصد فراچنگ آوردن بی کرانگی را کرده است و همه انسان ها و کشتی والگیری را در خدمت هدف خود می خواهد. او در جای جای داستان، بر اساس روح سرکش و اراده مانع ناپذیرش، تصمیمات مهم و عجیبی می گیرد و اکثر جاشوان و زوبین اندازان را هم با خویش همراه می کند. او «همه» را اعضای تحت فرمان اراده خویش می خواهد و به چیزی جز هدف ماورایی صید موبیدیک ندارد. در کنار او، کسی هست که او را در این تصمیم یاری می دهد و نوعی پیر آیینی وی هم محسوب می شود، هرچند در ظاهر یکی از خدمه کشتی است که قاچاق هم سوار آن شده است. «فتح الله» که آتش پرستی از سرزمین پارس است، جلوه شیطان در کشتی پی کواد است و با همه سکوت و گوش به فرمانی خود، روح آتشین عصیان را در کالبد آخاب می دمد. او مظهر کفر و مبارزه با الوهیت در جهان لایتناهی است. اوست که آخاب را علیه تجلی ذات الوهی طبیعت می شوراند و با وسوسه های به هنگامش، آتش وی را در قتل وال سفید تیزتر میکند. در برابر این دو، اسماعیل و استارباک قرار دارد. اولی کارگر کشتی و البته راوی داستان است. و دومی دستیار اول کشتی. این دو بر عقل و اخلاق تکیه دارند و مطیع و فرمان بر مسیح هستند. قصد خیر دارند و از شرارت بی زارند. قصدشان از سفر تأمین معاش است و نیت سلطه جویی ندارند. اما این دو ضعیف اند. هر دو به خدمت آخاب درآمده اند و توان مبارزه با او را ندارند. کشتی در اختیار اوست و این دو هم از دستورات آخاب سر نمی پیچند. روحی ضعیف دارند که با وجود شناخت خیر، جلوی شرفزونی آخاب را نمی گیرند و با مقصد کافرانه و تعدی جویانه وی کنار می آیند. البته استارباک بارها از طریق موعظه سعی می کند جلوی آخاب را بگیرد، ولی موفق نمی شود و در نهایت هم کشتی را به سویی که آخاب فرمان می راند، می برد. در عوض اکثر خدمه کشتی، در کنار آخاب قرار دارند تا او به مقصود قتل وال سفید برسد. فلاسک و استاب که جانشینان دوم و سوم آخاب هستند، مسئول راندن قایق ها به سوی وال هایند. این دو هم با روح و قلبشان تصمیم می گیرند؛ منتها ایرادشان آنجاست که اراده ای مستقل ندارند. روحی وابسته دارند که با تصمیمات دیگران تغییر می کند و دل بستگی شان به آخاب، به سمت هدف نابودگرانه شان می کشاند. آن دو سعی میکنند خواستههای اخاب به بهترین وجهی پیاده شود و کشتی پی کواد در مسیر تعقیب موبیدیک قرار بگیرد. آن ها هم خود وابسته به آخاب اند، و هم کارگران و جاشوان را به این کار تشجیع می کنند. خلاصه آنکه در پی کواد، قلب مهمتر از هر جای دیگر انسان است و حتی مغز و فکر هم، تنها بخشی از مجموعه پیچیده تصمیمات انسانی را می سازد. اما قائل شدن به روح متصل به لایتناهی برای انسان، رویه دیگری دارد که همانا توجه به «غیب و سرنوشت آدمی» است. غیب عالم، همان بخش لایتناهی است که عالم شهادت محدود را، در بر دارد. غیب همان ذات الوهی است که جلوه ای هم در طبیعت دارد و خود را در تمثیل اقیانوس بی کران نشان می دهد. موبیدیک مملو است از حضور عالم غیب در دنیای اهالی کشتی پی کواد. بارها و بارها از سرنوشت ازلی انسانها صحبت می شود و از اراده ای که مافوق همه ارادههاست. تقدیر نه امری خیالی، که واقعیتی ملموس در کتاب موبیدیک است. بارها صحبت از فرشتگان و شیاطین می شود و حتی برخی از عناصر طبیعت بارها و بارها نشانه هایی ماورایی از سرنوشت آدم ها پیدا می کنند. خداوند و دیگر ساکنان عالم غیب، در دنیای موبیدیک حاضرند و اثر می گذارند. طبیعت تنها «واقعیت» عالم نیست، حتی تکه ای جدا مانده از بقیه عالم هم نیست، بلکه بخشی از کل عالم و تجلی عالم اکبر است. طبیعت، جهان شهادت و در دسترس ما انسان هاست، منتها ذاتی الوهی دارد و به غیب متصل است. جهان صحنه ابتلاست و خیر و شر، ریشه در عالمی ورای ماده دارند. خیرخواهی به سعادت منتهی می شود و شرجویی، به شقاوت. این بخش موبیدیک، آن را از بسیاری از کارهای مشابه وی جدا می کند. انسان های زیادی به روح قائل بوده اند ولی به عالم غیب خیر، یا این قدر تأکید بر آن نداشته اند. ولی ملویل با کنار هم نشاندن این دو وجه، نوعی همگونی بین انسان و جهان برقرار کرده و طرحی هم ریخت برای داستانش ریخته است. این همگونی و توجه عمیق به ریشه های غیبی جهان انسانی و طبیعت باعث شده که نوشته ملویل مملو از اسطوره ها باشد. یا اگر بخواهیم به عبارت درستی بیان کنیم، اسطوره ها در کتاب او «زنده» باشند. افراد زیادی به خصوص در قرن 21، به اسطوره ها توجه کرده اند ولی کم بوده اند کسانی که توانسته باشند جهانی خلق کنند که حیات اسطوره ها در در دنیای جدید و زندگی آدم ها نشان دهند. معمولا پیکره اسطوره ها در آثار سینمایی و داستانی وجود دارند و نویسندگان، با تکه تکه کردن لاشه اسطوره ها، سعی می کنند اثر خود را جذاب جلوه دهند.. ولی ملویل برخوردی دیگرگونه با اسوطره ها دارد. اسطوره ها در موبیدیک زنده اند و بر جهان مادی اثر می گذارند. و جالب این جاست که نه تنها ملویل این کار را برای یک تبار اسطوره ای انجام داده، بلکه اسطوره های جهان های متعدد را کنار هم قرار داده است. جهان یونانی، جهان مسیحی و جهان مانوی (شرقی) در کنار هم و با حفظ هویت خود، دنیای جدید آمریکایی کشتی نانتوکتی را که به دنبال شکار وال است، می سازند. کشتی والگیری که نمونه کوچک شده زندگی مدرن است، بستر به هم رسیدن سه نگاه یونانی، مسیحی و آتشپرستی به دنیاست. این سه با تمرکز ملویل بر عنصر آتش، در جهانی واحد گرد هم آمده اند. وقتی چنین تمرکزی از اسطوره ها و تعامل آنها با هم را در موبیدیک می بینیم، دیگر حجم کتاب به چشممان نمی آید. شاید اگر از ابتدا بدانیم که قرار است با چه جهان پیچیده محاط در اسطوره های متعدد روبه رو شویم، راحت تر وارد کتاب می شدیم. با این همه نثر خاص ملویل، و مهمتر از آن، هنر او در پنهان نگاه داشتن اسطوره در پس پشت رفتارهای روزمره و کنش های انشان ها، و دوری او از شعارزدگی، چنان خواندن کتاب را راحت کرده که هیچ احساس دست انداز به ما منتقل نمی شود. و حقا که ترجمه صالح حسینی هم اثر را برای مخاطب فارسی زبان خواندنی کرده است. نکته آخری که نمی توان از آن گذشت، حضور کتاب مقدس در لایه لایه متن موبیدیک است. یعنی همان طور که روایت مسیحی در کل روایت اسماعیل حضور دارد، و همان طور که اسطوره های در جهان انسانی کشتی پی کواد حاضر است، کتاب مقدس هم در جای جای متن حضور دارد. اکثر غریب به اتفاق هم حضوری کنایی و استعاره ای. ولی گاهی عین عبارت هم در متن آورده می شود. متن موبیدیک چنان با کتاب مقدس گره خورده و نمی توان بر جای خاصی انگشت گذاشت و حضور متن مقدس را در آن نشان داد. کتاب مقدس در تمام متن حاضر است و هر از گاهی، خود را به مخاطب نشان می دهد. همچون وال سفید که در تمام سفر پی کواد، در اقیانوس هست و هر از گاهی سر از آب بیرون می آورد و خودی نشان می دهد. همچون عوامل غیبی عالم که در تمام جهان انسان های موبیدیک حاضرند و هرازگاهی خود را در تصمیم های انسان ها و اتفاقاتی که برایشان می افتد، نشان میدهند. همچون خدا که در همه جای عالم هستی از جمله طبیعت وجود دارد، ولی هراز گاهی خود را مستقیم در ماجراهای آتش طور یا آتش نمرود نشان می دهد. موبیدیکِ ملویل، آینه ای است در برابر خلقت خدا. آینه ای که نور خورشید بی کران در آن می تابد و طبیعت و انسان را، مرئی می سازد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.