یادداشت آوین شیخ ها

                بعد از یک سال اولین کتابی بود که یک نفس خوندمش و در دو روز تمومش کردم. 
فکر می کنم این خصیصه ی ویژه ی ژانر فانتزیه که ذاتا درگیر داستان میشی، لزومی هم بر خارق العاده بودن کتاب نیست. 
ریشه کن هم از این قاعده مستثنا نیست، موتیفش موتیف آشنا و تقریبا تکراری قابل حدس بعضی از کتاب های این ژانره: دختر جوون-شجاعت نهفته-جادوی تازهْ عیان شده که خود شخصیت اصلی رو هم متعجب می کنه. 
و اما در مورد سیر داستان باید گفت تا حدودی کند می گذره و من به شخصه با توجه به استانداردهای بالایی که بعد از خوندن کتاب های فانتزی پیدا کردم انتظار گره و گره گشایی ها و در عین حال اتفاقات غیر منتظره بیشتری رو داشتم، ولی باز کشش داستان و کنجاوی  اتفاق آخر خواننده رو با خودش همراه می کنه.
یک سوم اول داستان با سرعت پایین و دو سوم بقیه با ×2 طی میشه. 
و با توجه به این که این اولین کتابیه که از این نویسنده می خونم نمی دونم این روال نوشتارشه یا صرفا مختص به این کتابه. 
ولی من داستان و خلاقیت نائومی نوویک رو دوست داشتم، نمی شه گفت کامل جدید بود ولی تماما تکراری هم نبود و نوآوری های خاص خودش رو هم داشت. 
شخصیت پردازی هم به هیچ عنوان پخته نبود و شخصیت ها پیچیدگی خاصی نداشتن و به صورت یک نواخت یک سری عملکرد مشخص داشتند. 
در کل ایده ها و کرکتر هایی داشت که خیلی جای کار داشتن و نویسنده همه اشون رو با عجول بودن و تو یک جلد تموم کردن هدر کرده بود.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.