یادداشت

مهسا

مهسا

1403/4/28

کیمیاگر
        کیمیاگر با سبکی مشابه به داستان‌های شرقی روایت‌گر قصۀ پسر جوانی به نام سانتیاگو است که زادگاهش را رها و به شمال آفریقا می‌رود تا در نزدیکی اهرام مصر گنجی مدفون شده را پیدا کند. او در مسیرش، با زنی کولی، مردی که خودش را پادشاه می‌داند و یک کیمیاگر آشنا شده و نیز عاشق فاطمه، دختر صحرا می‌شود. همه‌ی آن‌ها هدایت‌گر سانتیاگو در مسیر جست و جویش هستند. پائولو کوئیلو در این اثر از جملات قصار و پرمعنایی استفاده کرده که به سهم خود داستان را بسیار زیبا و دل‌نشین کرده است.

نویسنده در این رمان به مخاطبان خود این مفهوم را می‌رساند که اگر در زندگی هدفی پراهمیت دارند، هیچ‌وقت آن را غیرقابل‌ دسترس ندانند و برای آن تلاش کنند چرا که هر چه بیشتر ادامه دهند بیشتر شایسته نتیجه‌ای والا خواهند بود. سانتیاگو در طول سفر خود احساساتی از قبیل اشتیاق، ترس، تنهایی، عشق و حتی شکست را تجربه می‌کند اما همچنان مصمم به راه خود ادامه می‌دهد.

کوئیلو در این کتاب با اتکا به‌ نقد از زندگی روزمره، همه‌چیز را با تخیل شروع می‌کند اما در آخر آنچه برای خواننده روشن است تحقق رویا و آرزویی است که محال پنداشته شده بود. سانتیاگو نمادی از تمامی انسان‌هایی است که می‌خواهند برای رسیدن به اهداف خود تلاش کنند، هرچند دیگران آن را حتی با قوه تخیل خود محال بدانند.
پایان این کتاب من و بشدت غافلگیر کرد🫠
      
2

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.