یادداشت محمدرضا خراسانی زاده
1403/7/16
4.5
5
در ابتدای جلد 10، ناامیدی ایلیا از تغییر وضعیت را میخوانیم. به همین دلیل او به سراغ پیر دانا و مرشدش یعنی خضر میرود. خضر به او یک واقعه بزرگ تاریخی را نشان میدهد که در آن یک نفر از جبهه حق میتواند در برابر صف بزرگی از دشمنان به پیروزی برسد. این مسئله به ایلیا انرژی مضاعفی میدهد. همزمان شهر نیز شلوغ شده و ناتان پس از دست گرفتن اداره شهر، زیر قول و وعدههایش به مردم در مورد درمان همگانی زده است. آشوب در حال گسترش است که ایلیا وارد میشود...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.