یادداشت یاسمین فلاحتی

        علی شریعتی از میل درونیش برای دیدن جلوه‌های تمدن تاریخ بشریت صحبت میکنه، از اینکه چقدر شیفته آثاری بوده که نشان دهنده عظمت و شکوه تمدن های مختلف بوده، از چین تا خاورمیانه، از آمریکای شمالی تا پرو و آفریقا، اما در بازدید از اهرام ثلاثه به گونه‌ای متحول میشه و زاویه دیدش تغییر میکنه، اینکه همه این جلوه‌های به ظاهر تمدن بشری، فقط با دست برده ها خلق شدن، برده هایی که حتی امروزه روز هم بهشون بی توجهی میشه و نادیده گرفته میشن، این معبد فراعنه است که پابرجا مونده،  معبد برده‌هایی که در این مدت کار کردن و زیر فشار مردن، تبدیل به خرابه شده...
شریعتی از تاریخ ظلم و ستم نمونه های رایج برده داری میگه، از افراد صاحب نامی که به نام دفاع از مظلوم و عدالت جذب نظام های حکم‌فرما میشدن و خودشون شبیه همون افرادی میشدن که ازشون بد میگفتن، شریعتی از نا امیدی ستم‌دیدگان میگه.
تا اینکه جرقه‌ای از دل کوه پدیدار گشت، کسی که میگفت ستم دیدگان وارثان زمین‌اند، اما بعد به نام ((الله)) بود که هون تزویر و زور و ستم شدت گرفت...
اما این بار از علی میگه، علی که جمیع اضداده، علی که با سر و روی گلی از چاه در میاد و چاه رو وقف میکنه.
《او مظهر عدالت و مظهر تفکر است، اما نه در گوشه کتابخانه‌ها و مدرسه‌ها و آکادمی‌ها و نه در سلسله علمای تر و تمیز در طاقچه نشسته، که از شدت تفکرات عمیق! از سرنوشت مردم و رنج خلق و گرسنگی توده بی خبرند.》
علی که ۲۳ سال برای اسلام شمشیر زد، ۲۵ سال برای وحدت سکوت کرد، و ۵ سال عدالت رو به معنی کلمه در جامعه تحت هدایتش اجرا کرد، 《مذهب و پیشوایی و سیادتی را برای همیشه به من و ما اعلام کند. مذهب عدل و مذهب رهبری خلق. و سه شعار گذاشت که همه هستی خود و خاندانش را فدای این سه کرد؛ مکتب، وحدت و عدالت》
.

امروز صبح تو مترو خوندمش، در ۴۸ صفحه( نسخه الکترونیکی)
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.