یادداشت مریم زندوکیلی

وقت تقصیر: رمان
        این روایت، روایت تاریخ است. از دل تناقض، خشم، توحش و عشق انسان برمی‌خیزد. انسانی که چنگ می‌زند، امید می‌بندد، سقوط ‌میکند، مثله می‌شود، مثله می‌کند، فریاد می‌زند، فریاد هم‌نوعانش را به تماشا می‌نشیند، و در وانهادگی خویش تاریخ را می‌سازد. استحاله‌ی مدام انسان میان قربانی و جلاد و برساخت جامعه‌ای که در خلاء میان سلب و ایجاب معلق است، از واقعیت خود رنج می‌برد اما آرمانش نیز بوی خون و نا می‌دهد. و این همه رنج را پایانی نیست./
[وقتی باید متولد می‌شدم مرده بودم: حالا دیگر هرچقدر خودم را می‌کشتم نجات پیدا نمیکردم.]
      

2

(0/1000)

نظرات

زینب

زینب

1400/3/18

بسیار دوستش داشتم. درد از میان استخوان‌هایم درک می‌شد.

0