بخوام تو یه کلمه خلاصه کنم: هنجارشکن
چرا بیگانه؟! هرچی داستان جلوتر میره متوجه میشید که چقدر این اسم برازنده‌ی این کتابه.. و شاید باید کلمه‌ی "بیگانه" رو در این کتاب یک مفهوم در نظر بگیریم..

من، از نشر مرکز با ترجمه خانم لیلی گلستان خوندم.
اگر ازین نشر و‌مترجم میخونید‌، اول خود داستان‌ و بعد مقدمه کتاب که شامل نقد‌های افراد مختلف هست رو بخونید..
متوجه ظرایف پیچیده‌ و‌ فوق‌العاده قشنگی می‌شین که شاید در نگاه اول به چشمتون نیومده..

این کتاب، داستان زندگی یک مرد رو روایت میکنه.. 
و کامو این‌ مرد رو این شکلی توصیف میکنه: او بی‌توجه نیست، درست تر بگوییم، او زیادی متوجه است. او‌ عاشق آفتابی‌ست که از خود سایه‌ای ندارد..

دومین کتابی بود که از کامو خوندم، فوق العاده جذاب بود واسم.واقعا لذت برم و قطعا این آخرین کتابی نیست که از این نویسنده میخونم:)