یادداشت 🎭 🎬 محمد رضا خطیب 🎭📚

                فاتحه ای بر رمان پلیسی ! عجب تیتر حیرت آوری ...
همیشه عادت کردیم که موقع خوندن رمان پلیسی ، یه دفعه قتلی ، سرقتی ، آدم ربایی ای چیزی اتفاق بیفته و یک مرتبه یک کارآگاهی که تنها زندگی میکنه و خیلی اجتماعی نیست سر برسه و با دید موشکافانه ای داستان رو حل کنه .
این بین ما هم حدس هایی میزنیم و رو دست میخوریم و در آخر به نبوغ کارآگاه و ریزبینی ش درود میفرستیم.
کارآگاه هایی از جنس شرلوک هلمز که اون بالا در قله نشسته و همه عاشقشن تا مایک هامر ...
از جنس پیرزنی مثل خانم مارپل تا سبیل قشنگی مثل پوآرو
و البته که نباید از کارآگاه مگره در آثار ژرژ سیمنون هم یادمون بره.

اما این رمان جنسش فرق داره. ساختار شکنه... طبق همون سیستم پیش میره اما شروع به واکاوی رمان پلیسی میکنه.
دوباره قتلی اتفاق میفته ...کارآگاهی سر میرسه...اما اینبار شرلوک هلمز بازی ای در کار نیست...
ما رو به اوج نفرت از قاتل میرسونه و کارآگاه درمانده ای که به جنون میرسه به خاطر یک قول...
قول داده که قاتل رو دستگیر کنه...

من دورنمات نمایشنامه نویس رو میشناختم و با اون روی پلیسی نویس دورنمات آشنا نبودم. 
نمایشنامه نویسی که شاهکارهایی مثل " ملاقات با بانوی سالخورده " و گروتسکی مثل " جدال بر سر سایه خر " رو توی کارنامه داره. و باید الحق و الانصاف گفت که دورنمات نمایشنامه نویس در جنایی نویسی هم کاربلده.

رمان در قطع جیبی و با ترجمه خوبی ارائه شده که میشه راحت در یک الی دو نشست خوند و لذت برد.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.