یادداشت مسیح ریحانی
1403/12/29
📚 از متن کتاب: «چه چیزی شهر را سریعتر عوض میکند، خراب شدن و از میان رفتن ساختمانها یا گموگور شدن دوستان؟» «برهان سونمز» در این کتاب، خواننده را به دل تاریخ پرتلاطم دههی ۱۹۶۰ میلادی میبرد؛ آنجا که دیوار برلین، اروپا را به دو پارهی شرق و غرب تقسیم کرده و جنشهای جوانان در خیابانهای پاریس، استانبول و برلین غربی طنینانداز شدهاند. این اثر که در ضمن عاشقانه بودنش میتوان آن را تعمقی در باب ادبیات، وفاداری و میراث دانست، حول محور شخصی به نام «فِردی کاپلان» میگردد که جوانی آرمانگرا و شیفتهی «کافکا»ست و در پی انتقام از «ماکس برود» دوست صمیمی اوست. «کاپلان» به همراه گروهی از جوانان رادیکال معتقدند که «برود» با سرپیچی از وصیت صریح «کافکا» مبنی بر سوزاندن دستنوشتههایش، به میراث این نویسنده خیانت کرده است. در این میان، عشق او به آمالیا، دختری که همراهش در این مسیر پرمخاطره گام برمیدارد، لایهای احساسی و سرشار از عواطف انسانی به روایت میافزاید. 📚 از متن کتاب: «نقاشی برای فراموش کردن شروع میشود، اما بعد با آرزوی به یاد آوردن است که نقاشی میکشند.» نویسنده با مهارت، این روایت معمایی/عاشقانه را با پرسشهایی فلسفی درباب ارزش آثار ادبی، هویت نویسنده و مسئولیت میراثداران او درهم میآمیزد. مثل آنجا که «فِردی کاپلان» در دادگاه خطاب به دادستان میگوید: «آقای بُرود با آثاری که به او سپرده شده بود بازی کرده؛ یعنی اول تصحیح کرده، بعد منتشرشان کرده. معلوم نیست این حق را از کجا آورده. منتشر کردن با تصحیح در اصل تحریف کردن است.» دادستان: «بر چه مبنایی این حرف را میزنید؟» فِردی کاپلان: «مثالی برایتان میزنم. کافکا رمانی نوشته با عنوان مرد گمشده. آقای بُرود عنوان این رمان را عوض کرده و با عنوان آمریکا منتشرش کرده. از کجا بفهمیم محتوای رمانی که حتی عنوانش عوض شده چقدر از آنِ کافکاست؟» این رمانِ جذاب، کوتاه و خواندنی ادای دینی است به فرانتس کافکا و جهانی که او به مدد کلماتش خلق کرد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.