یادداشت دانش‌آموز

پیمان سحرگاهی
        آقای رومن کاتسف حقیقتن که مادری مهربان و پشتیبانی کم‌نظیر داشته. زنی که تمام عمر به مردی وفادار ماند که هویتش در کتاب رو نمی‌شود.(برای اینکه بفهمم کی و چی بوده گوگل جستجو کردم) کتاب رو که می‌خوندم ذهنم مشغول این پرسش بود که معشوقش شخصیت خاصی داشته که مادر به این شدت ستایشش می‌کنه یا این خود مادره که عشق پاک و نابی داشته تا جایی که همه عمر کس دیگری رو لایق عشق نمی‌دونه مگر پسر همون مرد. 
بله مادری که تنها و دست خالی پسرش رو به دندون می‌کشه و هر روز بهش یادآوری می‌کنه سرشار از استعداده و باید فرد موفقی بشه. در واقع می‌شه گفت این کتاب عاشقانه‌های رومن و مادرشه. 

وقتی توی دلش به مامانش فحش می‌داد و در حالی که بشدت ازش حساب می‌برد و نمی‌تونست بهش نه بگه، باز هم خیلی دوسش داشت، به اخلاقای عجیب پسرا بیشتر پی بردم.

آخر کتاب یک شگفتانهٔ لطیفِ اشک‌درآر داره که دیگه چیزی نگم برات (:
      
26

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.