یادداشت
1402/3/2
4.0
38
. «در انتظار گودو» یک اثر هنری است، اما همین مسأله باعث میشود کمتر به ماهیت هنری بودن آن توجه شود، یا حداقل زبانهای گویا و فضلفروشی، در بیان به سمتی دیگر بلغزند. یعنی چه که در انتظار گودو اثری هنری است؟ مگر کسانی که این همه در باب آن سخن میگویند، نظری غیر از این دارند؟ نه، همگان میدانند که این نمایشنامه اثری هنری است، اما به وجوه سایه مانند آن کمتر توجه میکنند. هنر همان قدر که آشکارکننده است، پنهاندارنده امور نیز هست. در انتظار گودو اثری هنری است، چون برای «نمایش» نوشته شده است. آن قدر که نمایشِ وضعیت انسان در آن مهم است، جملاتی که بر زبان بازیگران ساری میشود مهم نیست. این اثر میتواند مخاطب را به فکر فرو ببرد: «ما در چه وضعیتی به سر میبریم؟» که البته کشیدن این سر نخ به «ما که هستیم؟» و ادامه ان هم منجر خواهد شد. رفت و برگشت های متعدد گفتگوی شخصیت ها در این اثر نمایشی، بیننده را آن قدر بازی میدهد تا او هم به همان وضعیتی دچار شود که بازیگران دارند؛ یعنی بلاتکلیفی. یک سوال مهم درباره این اثر این است که «این دیالوگها تا کجا ادامه خواهند داشت؟» نوع سخنان به گونه ای است که آدم هوس میکند بگوید «تا ابد». هرچند تا ابد کش پیدا نخواهند کرد، همچونان که انتظار تا ابد هم ناممکن است، اما واقعا می شود این نمایشنامه را همین طور ادامه داد، یا کمش کرد. ما در برابر آن بلاتکلیفیم. و این حالت، دقیقاً همان چیزی است که اثر درباره زمان درصدد بیان آن است؛ «نه مبدأیی وجود ندارد و نه انتظار مقصد تمام میشود. انسان با زمان میرود، یعنی برده میشود.» همه چیز سر جای خودش قرار گرفته تا بکت حرفش را به تمامه نمایش بدهد. در انتظار گودو اثری هنری است چون در میانه ایستاده است. در میانه انتظار و گودو، شاملِ انتظار و گودو، و همزمان خالی از انتظاری واقعی در غیبت گودو. گودو در غیب قرار دارد، و هیچ گاه از آن خارج نخواهد شد. گودو امر الهی است که نه میشود به آن رسید، و نه میشود منتظرش نماند. چارهای از امر الهی نیست، از گودو. اما این اثر حضوری هم دارد، که همانا «نمایش» انتظار است. انتظار در لحظهلحظهاش انسانی است با همه دردها و رنجهایش. انتظار مخصوص انسان است که به داشتهها راضی نیست و پی «چیزی» میگردد، یا «کسی«. تمام گفتگوهای این نمایشنامه، نمایش انسان منتظر است، انسان منتظر سعادت، انسان منتظر منجی، انسان منتظر گودو. و این اثر هنری، در میانه انتظار و گودو ایستاده است؛ هم انسانی است هم الوهی. نه انسانی است نه الوهی. بلاتکلیف است این وسط. دعوتی است معنوی، که در چنگال محدودیتهای انسانی گیر افتاده است. آن فضای خالی بین «انتظار» و «گودو»، دقیقا در مرکز آن «خط فاصله»، اثر هنری متولد شده است و به حیات خود ادامه میدهد. بکت روی خط فاصله نشسته است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.