یادداشت
1402/9/13
داستانی که نمایشنامه دارد کاملا واقعی است و از روی قتل یک آنارشیست به اسم پینلی نوشته شده. دو نکته در این نمایشنامه حائز اهمیت است: متاتئاتر و شکستن دیوار چهارم. در ابتدای نمایش شاهد این شکستن دیوارچهارم با دیالوگ بازپرس با تماشاگران هستیم و در سراسر نمایشنامه این مورد تکرار میشه. متاتئاتر در سه مورد در این درام تکرار میشه و ما متوجه میشیم که در نمایشنامهای که میخونیم یک نمایش دیگه هم در حال اجرا هست. در سراسر درام مفهوم قضاوت بسیار اهمیت بالایی داره در کنار سویههای سیاسی که نویسنده داره از همان ابتدا بیان میشه که نویسنده هم با قضاوت مینویسد و نمیتوان آن را بدون هیچ طرفداری خواند. در ابتدا فکر میکنیم که فقط یک روانی در درام هست اما رفته رفته دیالوگ و واکنش و رفتار شخصیتهای دیگه نشان دهندهی وجود فقط یک روانی در درام نیست بلکه هر شخصیت در موقیتهای حساس که احساس خطر میکنند یکجور روانی هستند. نمایشنامه سویه های سیاسی دارد اما رگههای طنز و قلم خوب داریو فو شخصی که به سیاست علاقهمند نیست رو هم همراه خود خواهد کرد روانی در اخر بیان میکنه که طرفدار دموکراسی هست درصورتی که همون دموکراسی هم کارساز نیست.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.