یادداشت محمدقائم خانی

آفاق حکمت در سپهر سنت: گفتگوی حامد زارع با سیدحسین نصر
        .

صر در این کتاب نشان داده راه مواجهه با ژورنالیسم فلسفی را بلد است.

هر بار که حامد زارع برای خوراندن طرح سیاسی خود به جهان فلسفی نصر حمله ای می برد، با پاتک سنگین استاد مواجه می شود. 

نصر مودبانه و هوشیارانه در برابر سوالات موضع روشن می گیرد تا نشان دهد حاضر نیست فلسفه را به معادلات قدرت بفروشد.

هرچند این گونه مقاومت ها در این زمانه سودی ندارد و لیبرال و مسلمان امروز همه تلاششان را می کنند تا حکمت و علم را به کالایی قابل فروش یا یتیمی نیازمند سرپرستی تبدیل کنند.


یکی از فیلسوفان تحصلی از مقاله بنده ایراد گرفت که این مسائلی که در مورد ابن سینا، سهروردی و ملاصدرا در مقاله مطرح شده است، فلسفه نیست و بلکه کلام است. جالب توجه است که هواداران فلسفه لاادری که منکر مبدأ است، پوزیتیویسم خود را فلسفه می دانند، اما منکر این هستند که فلسفه ای که متصل به وحی باشد فلسفه است. اگر این گونه است باید گفت فلسفه یک پدیدار محلی مربوط به دماغه ای از آسیاست که «اروپا» نام گرفته و غیر از آن هیچ تمدن دیگری فلسفه نداشته است؛ نه چین و ژاپن، نه هند و ایران و نه مصر قدیم. 


در تمدن غرب جدید، مثلا هیچ وجه اشتراکی نمی توان میان مارتین هایدگر و برتراند راسل در زمینه اندیشه متعالی و متافیزیک پیدا کرد. اما در تمام مکاتبی که در تمدن اسلامی رشد کردند، با همه تفاوت هایی که با یکدیگر داشتند، توجه به امر متعالی و توحید مشترک است. 
شما می دانید که بسیاری از آیه های قرآن کریم ما را به تعقل دعوت می کند و کلمه حکمت نیز در متون دینی ما بارها به کار رفته است. اگر به سخنان حضرت علی در نهج البلاغه بنگرید، می بینید که مملو از حکمت و فلسفه است. حتی بسیاری از بزرگان ما نظیر علامه طباطبایی معتقد بودند که فلسفه اسلامی از نهج البلاغه شروع می شود و نه از کندی که در کتاب های تاریخ فلسفه به نام او به عنوان سرچشمه فلسفه اسلامی اشاره می شود.

وقتی جامعه اسلامی از زندگی ساده بدوی در عربستان به تمدنی جهانی با شهرهای ثروتمندی همچون دمشق، بغداد و اصفهان و سایر شهرهای ایران تبدیل شد، تصوف سهم بسیار مهمی را در جلوگیری از دنیازدگی عهده دار شد... با آمدن فلسفه یونانی به سرزمین های اسلامی، تصوف بود که اجازه نداد نوعی فلسفه صرفا خردگرای مخالف دین در عالم اسلام پیدا شود، چنانکه بعدها در غرب پدید آمد... ابن سینا در پاسخ به مسأله ای می گوید: «الهیات تحت اقدام صوفیه است.» فارابی هم خودش با تصوف رابطه داشته و از الحان موسیقایی که وی ساخته است، اگرچه قدمتی هزارساله دارد، هنوز در طرق مختلفه تصوف از ترکیه گرفته تا هندوستان در مراسم سماع استفاده می شود... سهروردی و ملاصدرا اهل تصوف و عرفان بودند... خیلی از علمای بزرگ ما در علوم جزئیه با تصوف ارتباط داشتند، از خواجه نصیرالدین طوسی گرفته که منجم بزرگ زمانه خودش بود تا ابن بنای مراکشی که آخرین ریاضی دان بزرگ غرب جهان اسلام است. او شیخ یک طریق صوفیه بود. 

قرآن کریم برای ما مسلمانان نه تنها منشأ دستورات اخلاقی و شرعی است، بلکه همواره منبع اصول معنوی هنر نیز بوده است. در درجه دوم، فن ساختن ابنیه و نگاشتن است، فنونی مثل آجرسازی، سنگ تراشی یا وسائلی مثل جوهر، قلم و کاغذ که متعلق به عالم مادی است. این فنون و وسایل را اسلام از تمدن های قبل از خودش اخذ کرد و برای ایجاد هنرهای اسلامی به کار برد. 
بسیاری از شاهکارهای معماری آجری در ایران ثبت شده و در معماری ایرانی_اسلامی سنگ خیلی کم کاربرد داشته است. نکته قابل توجه این است که در ایران به وفور سنگ وجود داشته است و کوه های سنگی بسیاری در سرزمینمان داریم. بنابراین دلیل به کار بردن آجر فقط اقتصادی نیست، بلکه دلیل معنوی هم دارد. اما معماری سنگی در سوریه و ممالک غربی اسلامی، مخصوصاً آنهایی که جزو امپراتوری بیزانس یا روم بودند، رواج یافت. 

وقتی پس از پایان تحصیلاتم در1337 خورشیدی می خواستم از ایالات متحده به ایران برگردم، یکی از بزرگان و دنیادیدگان سنت گرا به من گفت: «اگر به ایران یا هر مملکت دیگری در شرق عالم می روی، نکته ای را باید به تو گوشزد کنم تا ملکه ذهنت شود... اگر دیدگاه سنت گرایانه داشته باش، در شرق عالم همیشه محزون و غمگینی. چون ما در غرب عالم، هرچه را که می توانستیم از باقیمانده روح سنت از بین ببریم، تا کنون از بین برده ایم و از سنت چیز زیادی باقی نمانده است. ولی وقتی به شرق می روی، هنوز شاهد فرایند از بین رفتن آثار سنتی هستی و این غم برایت بسیار جانکاه و ملال آور خواهد بود. پس خودت را آماده کن.» ...
در نخستین سفرم به اصفهان، پس از بازگشت به ایران در سال 1337، از دیدن خیابان های جدید التأسیس که بازار قدیمی شهر را به دو قسمت تقسیم کرده بود و ساخت و سازهایی که بسیاری از خانه های قدیمی اصفهان را - که قدمت برخی از خانه ها به دوره سلجوقی نیز می رسید - تخریب کرده بود، اشک در چشمانم حلقه زد. همانجا بود که تصمیم گرفتم با هرچه در توان دارم برای حفظ بافت سنتی اصفهان کوشش کنم، ولی این کار بسیار مشکلی بود. چون من در ابتدا یک لشکر یک نفره ای بودم که می بایست علیه اراده های آهنینی که می خواستند اصفهان و دیگر شهرهای کشور را بی محابا متجدد و صنعتی کنند، می جنگیدم. 

هر علمی در تمامیتش مبتنی بر یک جهان بینی است  و در دامن نظریات خاص آن جهان بینی درباره واقعیثت تکوین می یابد و رشد می کند و به همان سان واقعیت را تعبیر می کند. اما نکته مهم در این میان این است که می توان با نگاه مبتنی بر جهان بینی اسلامی به علم ها، اعم از تجربی و ریاضی و انسانی نگریست و علوم واقعی را در یک جهان بینی اسلامی جذب کرد. 


حامد زارع می نویسد: «گفتگومان به آخر رسیده بود و می خواستم خداحافظی کنم که ناگهان سخنم را قطع کرد و گفت: «بهتر است به این گفتگومان عنوان شکوی الغریب دهیم.» سکوتی کردم و پس از خداحافظی اندکی تأمل کردم و به حسب حال و فراست ذهن نصر حسادت کردم. چه این که شکوی الغریب یکی از درخشان ترین دفاعیه های عرفا مبنی بر بی گناهی شان است و چقدر فیلسوف سنت خوش قریحه بود که این نام را به میان آورد. اما اگر عین القضات صاحب شکوی الغریب را در سی و سه سالگی بر دار کردند، تقدیر نصر این بود که عمر درازی داشته باشد و اینک در دهه نهم زندگی اش و در اوج اشتهار خویش، باید پاسخ ادعاهایی را که علیه او گفته شده بدهد.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.