یادداشت ملیکا خوشنژاد
«چیزی که ذاتش مطلقاً بر تو پوشیده است معمولاً همان چیزی است که باید پیاش باشی و یافتنش در گرو گم شدن توست.» این کتاب واقعاً آبی رنگ بود؛ همان لطافت و نرمی و آرامشی را داشت که رنگ آبی دارد؛ همان لطافت و نرمی و آرامش آمیخته به اندوه، حسرت و بغضی که لابهلای آبیها پیچیده شده است. آبی آراممان میکند، اما خوشحال نه. چون چیزی در آن است که همیشه از دسترسمان بیرون باقی میماند. خواندن جستارهایی که به روایتهای بینهایت شخصی افراد آمیختهاند دلچسب است. روایتهایی که با این صداقت حتی در داستانها هم نمود پیدا نمیکنند چون همیشه کاراکتر میان تو و نویسنده قرار گرفته است. اما در جستار نویسنده بیپرده با تو سخن میگوید. جستارخوانی جان میدهد برای شبهایی که هوس میکنی با نوری کمجان، چیزکی بخوانی که اندکی قلقلکت بدهد، اما نه خیلی زیاد.
2
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.