یادداشت پیمان قیصری

غرب غم زده
        غرب غم‌زده داستان دو برادره که بعد از مرگ پدر تنها با هم زندگی می‌کنند، در واقع شروع نمایشنامه با اتمام مراسم پدر آغاز میشه. دو برادری که از بچگی با هم در جنگ و جدال بی هدف بودن تا جایی که میرسیم به دیالوگ‌هایی نظیر


« وِلش: گمونم وقتی آدم تنها برادرشو از دست بده، واقعاً های‌های گریه می‌کنه دیگه. 

وَلين: من اگه تنها برادرمو از دست می‌دادم، ‌های‌های گریه نمی‌کردم. یه کیکِ بزرگ می‌خریدم و یه جمعیتیو جمع می‌کردم دورم مهمونی.

وِلش: اِه وَلین، بسه دیگه. اگه آدم نتونه با برادرِ خودش بسازه، دیگه چه‌جوری می‌شه به صلح جهانی امید داشت...؟»


مارتین مک‌دونا هرگونه سفیدی رو از شخصیت این دو برادر شسته و بدی و نفرت و سیاهی رو به وضوح به نمایش گذاشته


« ولش: تو این دنیا همین جوریش به اندازه‌ی کافی کلی نفرت هست ولین کانر، بدون این که لازم باشه تو بابت یه سگ مرده بهش اضافه کنی.
ولین کانر: خب اگه تو این دنیا به اندازه کافی کلی نفرت هست، هیشکی متوجه یه خرده نفرت بیشتر نمیشه دیگه.»


در این سه‌گانه، ملکه‌ی زیبایی لی‌نین، جمجمه‌ای در کانه‌مارا و غرب غم‌زده به نظرم بهترین اثر ملکه‌ی زیبایی لی‌نین بود و ضعیف‌ترین هم جمجمه‌ای در کانه‌مارا، اما هر سه با هم مجموعه‌ای رو تشکیل میداد که قابل تأمل بود، نشان دادن اجتماعی که هیچ ارزشی براش نمونده و بدون توجه به چیزی مستقیم و عریان به سوی سیاهی میره.ه
      
420

23

(0/1000)

نظرات

 m a h s a

m a h s a

1403/4/23

دقیقا منم با شما هم نظرم. این جلد رو هم دوس داشتم. 

1