یادداشت کوثر دماوندی

                کتاب در جبهه غرب خبری نیست رو بیشتر باید یک گزارش نویسی دونست تا داستان، چند دانش آموز به تهییج  حس وطن پرستی معلمشون تصمیم میگیرن برای رفتن به جبهه نام نویسی کنن اونها بعد از آموزش های سخت و طاقت فرسا راهیی جبهه  جنگ جهانی اول میشن اونچه که ما توی این کتاب میخونیم از نگاه پل بومر یکی از این جوان هاست. ما از چشم های پل تمام لحظه های سخت ترسناک هولناک گاه دوستانه و نا امیدی رو میبینیم.
توصیفات خیلی خیلی دقیق و درست هستش، کاملا میشه حس ترس و یک سوال بزرگ که چرا باید کشته بشیم رو توی تک تک گفته و لحظات میشه حس کرد. جنگ هیچ وقت پایان خوشی نخواهد داشت
من یاد این دیالوگ فیلم اتوبوس شب از کیومرث پوراحمد افتادم
زنده یاد خسرو شکیبایی:پسر تو چند سالته؟؟ 
مهرداد صدیقیان:پارسال 16 سالم بود بچه بودم 2روز بعد بابام مرد بازم ۱۶ سالم بود اما دیگه بچه نبودم
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.