یادداشت مرتضی داوری
1402/1/22
کتاب «سرچشمههای مضامین شعر ایرج میرزا» نوشته ولی الله درودیان است که نشر قطره آن را در سال ۱۳۸۰ در ۱۲۹ صفحه و در قطع رقعی به چاپ رسانده است. ۱. ایرج میرزا (۱۲۵۲- بیست و دوم اسفند ۱۳۰۴) که خاکجای او اینک در گورستان ظهیرالدوله در شمیران است، در تبریز زاده شد. پدر ایرج نوه فتحعلی شاه بود و بنابراین ایرج نبیره فتحعلی شاه به شمار می آمد. ایرج فرزند غلامحسین میرزای قاجار فرزند ملک ایرج میرزا فرزند فتحعلی شاه قاجار است و پدر و اجداد او همه شاعر بودند. فتحعلی شاه هم شعر می سرود و خاقان تخلص می کرد. ۲. ناخشنودی ایرج از محیط دربار مظفرالدین میرزای ولیعهد و تکلفات آن و کناره گیری از سمت شاعری رسمی دربار مظفری سبب دوری او از دربار و به خدمت دولت درآمدن شد. دو عامل در شیوه شعر او اثرگذار بود: سبک و سلیقه حسنعلی خان گروسی، امیرنظام گروسی، پرورنده ایرج که منشات او با آثار قایم مقام فراهانی و میرزا معتمدالدوله پهلو می زند و از بانیان مکتب جدید نثر فارسی است، و دیگری تحولات اجتماعی و فرهنگی ایران در عصر انقلاب مشروطیت که با سی و چند سالگی ایرج مقارن بود و در طبع تجددطلب و ترقی خواه او تأثیر داشت. ۳. روزنامه اقدام، مسابقه ای برای به نظم درآوردن افسانه ای درباره وجه تسمیه گل «فراموشم مکن» که در زبان ملت های اروپایی جاری است برگزار کرد و ایرج میرزا در رقابت با شاعران زبردستی چون وحید دستگردی و رشید یاسمی با امتیاز فراوان از دیگران برتر شد. این شعر را نخستین بار قمرالملوک وزیری در دستگاه همایون خواند: عاشقی محنت بسیار کشید تا لب دجله به معشوقه رسید نشده از گل رویش سیراب که فلک، دسته گلی داد به آب ۴. کتاب در سه بخش اصلی است: مقدمه ای در شرح حال زندگی و شعر ایرج و ویژگی های آن. بخش دوم مقاله ای است از باقر صدری نیا که در سال ۱۳۷۷ در فصلنامه هنر چاپ شده با عنوان «چند و چون وطن خواهی در شهر ایرج میرزا»؛ بخش سوم نیز به سرچشمه های یک قصیده، چهار قطعه و نه مثنوی ایرج می پردازد که مضمون آنها برگرفته از منابعی مانند اقبالنامه نظامی یا مثنوی معنوی یا شعر ابن رومی یا محاضرات راغب یا آثار جاحظ یا شعر شکسپیر یا شیللر یا فابلهای لافونتن است. نویسنده از برخی دیگر از شعرا مانند جامی هم نام می برد و شعر آنها را می آورد که مضامینی مشابه با برخی اشعار ایرج دارند. ۵. از مهمترین بخشهای کتاب، بخش دوم است در نقد شعر ایرج. صدری نیا به پیشینه قاجاری و اشرافی ایرج و دلبستگی او به تبار اشرافی خود اشاره می کند؛ دلبستگی ای که به گفته سعید نفیسی، «بارها دیدم هر کسی به او می گفت «حضرت والا» گل از گلش می شکفت و در مقابل، اگر کسی کاری می کرد که به شاهزادگی او برمی خورد، کینه اش را به دل می گرفت». سروده هجوآمیز «عارف نامه» در هجو عارف نیز گویا به دلیل نیش و طعنه های عارف به خاندان قاجار بود که در نهایت این عقده از حرفهای عارف در نمایشی در باغ ملی مشهد به اوج رسید که عارف در آنجا نیز طعنه ها و نیش های خود را پی گرفت و ایرج که در آنجا حاضر بود، هنگام شنیدن آن طعنه ها از ناراحتی آن جا را ترک کرد. ۶. ایرج به درجه تباهی و فرسودگی قاجار آگاه بود و نیز سقوط و اضمحلال آن اشرافیت و شکوه را می دید و در روح شاعرانه او یاس و تردید می آفرید و نتیجه آن در جهت فلسفی، نوعی نیهیلیسم بود و از جهت اجتماعی، انفعال و بی عملی، بدبینی. در مواردی کینهجویی مستور، نیهیلیسم او را به جبراندیشی، دم غنیمت شماری و لاقیدی می کشاند، و انفعال، به کنارهگیری از مهمترین حادثه روزگار خویش، یعنی مشروطه. دم غنیمت شماری و عشرت جویی او در این بیت آمده: هر چه از مال جهان هستی بود صرف عیش و طرب و مستی بود ۷. به گفته دکتر محجوب، از گفته کسانی که با ایرج معاشرت داشته اند بر می آید ایرج در زندگی کاری روزانه، مردی متین و موقر بسیار آرام بوده است. ۸. تنها چند شعر سیاسی او در موضوعاتی چون هجو شیخ فضل الله نوری است، بی آنکه آشکارا از مشروطه خواهان جانبداری کند؛ البته دلبستگی ضمنی خود را به آنها نشان می دهد، یا شعری با اندک مایه نکوهش پس از مرگ محمدعلی شاه و خطاب به او که معترض دژخیمی و ددمنشی او نیز نمی شود، و همچنین در چند جا از کلنل محمدتقی پسیان به نیکی یاد می کند و یکی دو مورد به انتقاد و هجو قوامالسلطنه می پردازد. ایرج جز این موارد، التفاتی به وقایع سیاسی روز ندارد و نشانی از آرمان خواهی و عدالت جویی در کلام او دیده نمی شود و بیستر به مسایل فردی و اجتماعی و نقد سنتهایی چون حجاب می پردازد. ۹. نویسنده، تنها شعر حقیقیتا وطن پرستانه ایرج را همان می داند که در رثای کلنل پسیان سروده شده است. ۱۰. نویسنده معتقد است دایره تحول خواهی و تجددطلبی ایرج حول و حوش امور فردی مانند مسواک کردن، داشتن یقه تمیز، کفش واکس خورده، رعایت مسائل بهداشتی، ترک قیودات و آداب و رسوم خرافی و مزاحم اجتماعی و مذهبی است، و دغدغه دگرگونی ساختارهای سیاسی و اجتماعی کشور، پیشرفت و توسعه اقتصادی و سیاسی جامعه، استقلال ملی و رهایی از سلطه استعمار را چندان ندارد. ۱۱. نویسنده در پایان مقاله به نقد دیدگاه آرین پور در کتاب «از صبا تا نیما» می پردازد و از اینکه وی ایرج را شاعری میهن پرست نامیده که دارای شناخت عمیق از اوضاع اجتماعی بوده و نیز از اعتقاد ایرج به ایجاد تغییر بنیادی در وضع اجتماعی گفته، انتقاد می کند. تنها نقد نویسنده بر دکتر محجوب هم آن است که گفته است ایرج میرزا از آزادگی و ترقی خواهی و تجددطلبی همان را درک می کرد که روزنامه های مترقی عصر وی و طرفداران نهضت مشروطیت آن را تبلیغ می کردند. آدرس کانال من در ایتا: @joreeha1
1
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.