یادداشت امیرحسین وثوق

غرب زدگی
        جلال سعی می‌کند قضیهٔ «ما ایرانی‌ها فکر می‌کنیم فرنگی‌ها بهترند و باید شبیه آن‌ها باشیم» را یکبار برای همیشه، دقیق، کامل و مهندسی شده و در قالب یک مقاله و یک کتاب، موشکافی کند. احتمالاً کتاب در زمان خودش پاسخ درخوری به کلیشه‌ای همیشگی و تمام نشدنی بوده است. اما با گذشت زمان و نقدهای درستی که بر این کتاب وارد شد، فهمیدیم که شاید مسأله از این حرف‌ها پیچیده‌تر است و جواب آن لزوماً در تاریخ جنگ‌های ایران و روم و اروپا و باقی ملت‌ها و افتخارات ایران در آنها پیدا نمی‌شود. مگر خود جلال نمی‌گوید «اگر می‌خواهیم حس ملیت را در بچه‌های مردم تقویت کنیم، چنین نیست که تا الان می‌کرده‌ایم و افتخارات مردگان را مرتب به خورد مردم می‌داده‌ایم که دیگر دارد تهوع آور می‌شود...»؟ (۱ - پاورقی‌ها در انتهای متن هستند.) هرچند جلال به سراغ وقایع دیگری هم می‌رود که ایران در تمامشان پیروز نیست.
به طور کلی، کتاب ملت‌های جهان را در دو دستهٔ گرسنه و سیر قرار می‌دهد و ایران را نیز جزو دستهٔ گرسنه. می‌گوید غربی‌ها که جزو کشورهای سیر هستند، مواد اولیه و خام خود را از ملل گرسنه می‌خرند و بعد از ساخت ماشین‌آلات مختلف، همان‌ها را به خودمان می‌فروشند. ما هم تحت تاثیر آنها، غرب‌زده هستیم و به محصولاتشان نیاز داریم. همانطور که آنها به بازارهای آشفتهٔ محلی ما برای فروش نیاز دارند. این رابطه برای ایران یک رابطه و نگاه پایین به بالا محسوب می‌شود، اما در طول تاریخ همیشه اینطور نبوده است. پیش از چند اتفاق که جلال آنها را «نخستین گندیدگی‌ها» می‌نامد، ما به غرب نگاه بالا به پایین یا برابر داشته‌ایم. او در طول کتاب سعی می‌کند با رجوع به تاریخ و استدلال‌ها و حدس‌های ذهنی خودش، به پاسخ سوال «چه شد که ما در برابر غرب کوچک شدیم؟» برسد. همچنین او تضادهایی را که در مقابل غرب‌زدگی داریم بیان می‌کند؛ اینکه اگر مردم از روستا به شهر بیایند، امنیت ملی و غذای شهری و فرهنگ سازی چه می‌شود؟ اینکه هنوز نمی‌توانیم به زن به اندازه‌ی مرد در اداره‌ی کشور اختیار بدهیم چه می‌شود؟ و این سوال را در ذهن خواننده ایجاد می‌کند که «حالا با این ناآمادگی‌هایی که در برابر فرهنگ غربی داریم، چگونه می‌خواهیم شبیه غربی‌ها باشیم؟». همچنین کتاب پر است از ارزیابی‌های شتابزده و نظرات تند آل احمد راجب غربی‌ها و غرب‌زده‌ها که غربی دزد است و غرب‌زده هرهری مذهب و پا در هوا و بلاتکلیف و خدا می‌داند چه چیزهای دیگری است که بعضاً هم درست هستند. اما جلال به عنوان کسی که قصد نقد غرب‌زدگی و هرچه غرب‌زده هست را دارد، در فضایی ناعادلانه حرفش را می‌زند؛ دریغ از نیم نگاهی بر مزایای این ماجرا. در واقع کتاب نقد یا بررسی غرب‌زدگی نیست؛ بلکه کوبیدن و کوفتن غرب‌زدگی بر خاک است و بس. هرچند به خوبی می‌توان دید که نویسنده، نظرات درست و به جایی هم دارد که پشت لحن تند نوشته‌هایش، پنهان شده‌اند. از بهترین آنها می‌توان به شرایط دموکراسیته شدن ایران، از جمله آزادی بیشتر برای احزاب سیاسی و خارج کردن آنها از دسته‌بندی‌های حکومتی و دولتی و همچنین دادن حق استفاده از رسانه‌های ملی مانند رادیو و تلویزیون به مخالفان دولت در کنار موافقان آن، اشاره کرد. همچنین همانطور که انتظار می‌رود، جلال در مورد مدارس و دانشگاه‌ها هم نظرات جالب و بعضاً درستی دارد. از جمله اینکه مدارس در نهایت یا دیپلمه‌ی بیکار تحویل اجتماع می‌دهند یا غرب‌زده‌ی بلاتکلیف پا در هوا؛ دریغ از ذره‌ای اشاره‌ی درست به اسطوره‌های کهن و قصص ملی و مذهبی در طول سال‌های تحصیلی (۲). دانشگاه‌هایی مانند دانشگاه تهران هم که قرار است مراکز زنده‌ترین و عالی‌ترین تحقیقات علمی کشور باشند، اما در واقع ساخته می‌شوند تا «از فرنگ برگشته‌»ها بیکار نمانند! همچنین رشته‌های فنی در دانشگاه‌ها، در نهایت و در بهترین حالت خود، تنها تعمیرکنندگان مصنوعات غربی را می‌سازند. نه تحقیق درستی، نه اختراعی، نه راه حلی و ...الخ.
با این حال، جلال موفق می‌شود در کنار حدس‌هایی که امروز می‌دانیم نادرست هستند، برخی ریشه‌های درست این معادله را هم پیدا کند. اما مشکل اصلی کتاب لزوماً تفکرات درست و غلط نویسنده نیست. لزوماً ساختار کتاب هم نیست. بلکه بیان نادرست و جوزدهٔ تفکرات درست است که کتاب را زیر سوال می‌برد و به خاطر همین بیان نادرست و جوزده، برخی حرف‌های خوب جلال هم چهره‌ٔ بدی به خود می‌گیرند. چهره‌ای که باعث می‌شود برخی بگویند کتاب سر و ته ندارد. چهره‌ای که باعث می‌شود برخی بگویند این تفکرات باعث عقب ماندگی می‌شود. همچون شاملو که طی مصاحبه‌ای، آل احمد را متعصب و غرب‌زدگی را یاوه خواند (۳) یا داریوش آشوری که در سخنرانی‌اش درباره‌ی غرب‌زدگی، آن را کتابی سطحی دانست و بیان کرد که «جلال بسیار غرب گریز و ضد غرب است و پدیدهٔ غرب‌زدگی را نوعی تحقیر به حساب می‌آورد» (۴). این‌ها حرف‌های جلال نیستند. این‌ها حرف‌های نپختهٔ آماده نشدهٔ ذهن تندخو و عجول جلال به نظر می‌رسند. شاید جناب آل احمد موقع نوشتن این مقاله، چنان از رسیدن به جواب این کلیشهٔ همیشگی خرسند بوده که فرصت نکرده است پاسخش را درست و حسابی پرورش دهد. آنقدر خرسند که حتی منابع دقیق برخی استدلال‌های تاریخی و ماجراهایی را که به هم مربوط می‌کند، بیان نکرده و به خواننده سپرده است که پی‌شان را بگیرد. خواننده‌ی از همه جا بی خبر هم با خودش فکر می‌کند که لابد چند واقعهٔ نامربوط را مربوط کرده است. پدیده‌ای که در نوع خودش عجیب است از جلال آل احمد.
و بالاخره بعد از این‌ها، نگارش کتاب. کتاب از چند نظر شاهکار است که همهٔ این چند نظر در قلمرو سبک نگارش کتاب می‌گنجند. اصطلاحات، جمله‌بندی‌ها و زبان دلنشین کتاب، آن را از حیث تبدیل شدن به یک کتاب معمولی نجات داده‌اند. که البته تعجبی هم ندارد، چون نویسنده جلال آل احمد است. این ویژگی‌ها تا حدی منحصر به فرد و فوق‌العاده‌اند که دورهٔ جدیدی در نثر فارسی را به وجود آورده‌اند. «غرب زدگی»، مبدأ نسل چهارم نثر فارسی است که از ۱۳۴۰ شروع می‌شود (۵). اینکه کتاب چنین ویژگی‌هایی دارد و به چنین سبکی نوشته شده است، از روی طبیعت جلال است و کمتری هم از این نابغه انتظار نمی‌رود. و همین چیزهاست که کتاب را ارزشمند کرده است.
در آخر باید نکته‌ای را به آن‌هایی که می‌خواهند غرب زدگی بخوانند گوشزد کنم. شاید غرب‌زدگی برای همه مناسب نباشد. غرب زدگی مخاطب عام نمی‌خواهد. غرب زدگی مانند یک پروندهٔ باز است که چند نفر کارآگاه و قاضی و منتقد می‌خواهد که بالای سرش بحث کنند؛ اگر آن را بخوانید و هر نظری که درباره‌اش داشته‌اید را برای خودتان نگه دارید، کارتان به قدری بیهوده و بی‌نتیجه است که انگار اصلاً کتاب را نخوانده‌اید!
____________________________
(۱) و (۲): مراجعه کنید به «سه مقالهٔ دیگر» که اثر خود جلال است.
(۳): ویدیو مصاحبهٔ شاملو: https://www.youtube.com/watch?v=0JJTc9Q350Y
(۴): صوت سخنرانی داریوش آشوری: https://B2n.ir/d03271
(۵): نثر فارسی معاصر، دارای چهار دوره، از نظر تحول و دگرگونی است و این چهار دوره، به صورت زیر هستند:
نثر دوره مشروطیت
نثر سال‌های ۱۳۰۰ تا ۱۳۱۵
نثر سال‌های ۱۳۱۵ تا ۱۳۴۰
نثر سال‌های ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۰ که تاکنون نیز ادامه یافته است. سید علی شاهری، مصحح و ویراستار ارشد در انتشارات امیرکبیر و ویراستار در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، کتاب غرب‌زدگی از جلال آل احمد را سرآغاز دورهٔ چهارم نثر فارسی می‌داند. (مقدمهٔ «غرب‌زدگی»، انتشارات مجید، سال ۱۳۸۸)
      
1

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.