بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت مهدیه عباسیان

                

داستان با حضور شخصیت اصلی داستان (مردی سی و یکی-دو ساله) در مطب یک دکتر اعصاب و روان و توصیفاتی دقیق آغاز می‌شود. شخصیت اصلی که در شرایط روحی و ذهنی سختی به سر می‌برد و عامل اصلی آن را علاقه‌ی شدید به همسرش می‌داند، تلاش می‌کند تا هرطور که شده، از افسردگی و مشکلات بی پایانش رهایی یابد، اما هیچ راه نتیجه بخشی وجود ندارد. سرانجام تنها راه باقی‌مانده مرگ شناسایی می‌شود و او سعی می‌کند با دعا کردن کاری کند تا مرگ به سراغش بیاید.

به گمانم این کتاب داستان زندگی مردم امروز است. مردمی که زندگی مجازی و برخی مشکلات رایج دیگر بخش جدایی ناپذیر زندگی‌شان است و نمی‌توانند جایگاه دین و دعا را در کنار این مسائل به خوبی مشخص کنند. 


        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.