یادداشت حسن مجیدیان
1403/8/23
جمعی از خوبان همت کردهاند و برایمان «مربای گلمحمدی» پختهاند؛ مائده خوشعطر و بویی که کام هر آنکس را که دل در گرو تعلیموتربیت و دستی بر کار فرهنگی در مدرسه و مسجد و کانون فرهنگی دارد، شیرین و معطر میکند. کتاب «مربای گلمحمدی» حاصل زحمات و تحقیق جناب آقای حسین وحید رضایینیا و تدوین و نگارش آقای روحالله رشیدی در 216صفحه است که به خاطرات شفاهی مربیان پرورشیِ دهه 60 آذربایجانشرقی پرداخته است. ارزش کار با توجه به فاصله زمانی و تعدد مصاحبهشوندهها و سختی و حساسیت کار، نمایان میشود. آنها که کار مصاحبه و تدوین را عهدهدار شدهاند، کارشان را به خوبی به سر منزل ِ نتیجه رساندهاند. در خصوص این کتاب، نکات و محورهایی قابل عرض و تأمل است: اول اینکه ساخت و پرداخت کتاب، خوب و دلنشین است. این نکته مهمی است چرا که شکل و شمایل محصول برای مخاطب، مهم و نشانه احترام ناشر به خواننده و اهتمام به اثر است. طراحی و صفحهبندیِ مطلوب و چشمنواز، استفاده از طرحهای مفهومی در برخی صفحات، انتخاب تیترهای معنادار و مناسب، پاورقیهای دقیق و بهدردبخور و ضمائم و تصاویر ِ بهاندازه در انتهای کتاب، از امتیازات کتاب است. دوم اینکه در خلال خاطراتِ مربیانِ پرورشی آن خطه، توصیف و ترسیمی نسبی از حال و هوا و خُلقوخوی مردمان آن منطقه نیز ارائه شده که در نوع خود جالب و خواندنی است. مواجهه مردم خصوصاً در روستاها با فعالیت و تکاپوی تربیتی و فرهنگی مربیان، بعضاً صحنههای قابل تأمل و بامزهای خلق کرده؛ عبارات و اصطلاحات و اشعار شیرین ترکی هم به حلاوت کتاب افزوده است. سوم اینکه مربیان آن دهه، اهتمام جدی به استفاده از ابراز هنر در پیشبرد برنامههایشان داشتهاند. بهرهگیری از ظرفیتهای نمایش فیلم، اجرای تئاتر، روزنامه دیواری و برپایی نمایشگاه کتاب، اجرای سرود و اهتمام به شعر و... نشان از ذوق و سلیقه این عزیزان در آن برهه زمانی است؛ خاصه آنکه در سالهای اول انقلاب، هنوز جریان فرهنگی انقلاب، تکلیف خود را با مقولههای حساسی همچون موسیقی مشخص نکرده بود، اما این عزیزان معطل نماندند و کار را شروع کردند. اهمیت این مسأله اینجاست که بدانیم زبان هنر، ماندگارترین زبانها و مؤثرترین ابزارها برای انتقال مفاهیمِ ناب است. متأسفانه امروز در امر تربیت، یا از هنر غافلیم یا در دامِ مظاهرِ نامطلوبِ آن گرفتار شدهایم. چهارم اینکه زحمات و مرارتهای مربیانِ عزیز پرورشی در آن سالها، قابل لمس و الگوگیری است. کار تربیتی خالی از درد و مشقت نیست. عشق و علاقه میخواهد و از خود گذشتن. درگیری با گروههای ضدانقلاب و جریانات ملحد، اهتمام به کمک و یاری رزمندگان، سرکشی به خانواده شهدا، استمرار برنامهها در فراز و نشیبهای دوران مبارزه و جنگ، از پردههای دیدنی و دلنشینِ این کتاب است. صفحات کتاب مملو است از یاد و نام شهدا بهویژه شهدای عزیز نوجوان و مساعدتهای عاشقانه و دردمندانه بچهها و خانوادههایشان به رزمندگان جبههها که در پارهای موارد، حیرتانگیز است و اشک آدم را در میآورد. چقدر مردم خوبی داشتیم و داریم. شاید نقطه اوج کتاب، اشتیاقِ مربیان و دانشآموزان برای حضور در جبهههای نبرد باشد. چه بسیار از آنها که رفتند و شهید شدند و ماندگار. پنجم و از همه مهمتر اینکه در قالب این خاطرات، مهارتها، ابتکارات و تجربیات مربیانِ عزیز، نسبتاً خوب ارائه شده است؛ مثلاً در خاطراتی مثل «ابراز عقیده در دستشویی»، «زیارت شهدای ارمنی»، «فرهاد مادر ندارد»، «اول آمپول، بعد فیلم»، «درخت کتاب» و... . آنچه مهم است این است که منِ مربی و فعال فرهنگی، وقتی کتاب را دست میگیرم، بیش از آنکه بخواهم با خاطرات کیف کنم و حالم خوش شود، دنبال این هستم که این حرفها چه باری برای من دارد و چقدر به کار من میآید؟ آیا این مطالب، گرههای ذهنی و درگیریها و مشکلات و شبهات مرا در این حیطه مرتفع میکند یا نه؟ این نکته مهمی است که گردآورندگان کتابهای اینچنینی در مصاحبهگیریها و تدوین نهاییِ کار باید مد نظر قرار دهند. امروز خیلیها که با بچههای مردم در مدرسه و مسجد و اردو و کانون و... سَروکار دارند، در به در دنبال ایدهها و مهارتهای تربیتی هستند و طبیعتاً این تیپ کارها باید پاسخگوی انتظاراتِ فعالان این عرصه باشد! و در آخر باید دغدغههای والا و اهتمام جدی دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی در موضوع تاریخ شفاهی را ستود. امیدواریم این گنجها قدر دانسته شوند. خواندن این کتاب، خیلی زمان نمیبرد اما برکاتش ماندگار و کارگشا خواهد بود انشاءالله. کتاب، روان، صمیمی و بیدستانداز است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.