یادداشت ماهنامهی شهر کتاب
1401/4/13
در معیت بروک نام پیتر بروک را آنها که در ایران با کار تئاتر درگیرند زیاد میشنوند. نام او معمولاً نخستین اسمی است که علاقهمندان تئاتر به عنوان چهرهای اسطورهای میآموزند و سودای دست یافتن به جایگاهش را در سر میپرورانند. چند نوشتهی نظری بروک پیشتر به فارسی ترجمه و منتشر شدهاند («فضای خالی»، «رازی در میان نیست»، «درِ گشوده»، «میان دو سکوت»، «زندگی من در گذر زمان» و «با گروتفسکی»). اما کتاب تازهمنتشرشدهی او، «لطف بخشش: اندیشههایی دربارهی شکسپیر» (ترجمهی حمید احیاء، تهران: نیلا، 1395) بیشتر از آنکه اثری نظری باشد، روایتهایی است صمیمی از تجربههایش در کار با نمایشنامههای شکسپیر. بروک در این یادداشتها درگیریهای شخصیاش را موقع کارگردانی آٍار شکسپیر روایت میکند. از سفرش به ورونای ایتالیا میگوید که میخواسته هوای شهری را که برانگیزندهی جنگ و ستیز و عشق و احساسات آدمهای نمایشنامه است تنفس کند و از آنچه که آنجا در شهر رومئو و ژولیت دیده است. حکایت راهنمایش را میگوید که وقتی به او گفته رومئو و ژولیت واقعی وجود نداشتهاند، پاسخ شنیده درست به همان شکلی که شکسپیر واقعی وجود نداشته است. او در همین فصل اولین بازخوردهای اجرای رومئو و ژولیتاش را پس از بازگشت از سفر روایت میکند و اینکه چطور توانسته با شکستهایش مواجه شود. این کتاب نوشتههای شخصی است که ایدههایی ناب در آثار شکسپیر یافته و اینک با زبانی ساده تعریف میکند چطور آنها را بر صحنه آورده است. ماهنامهی شهر کتاب، شمارهی چهاردهم، سال 1395.
4
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.