یادداشت زهرا گوهری

                دو هفته طول کشید تا کتاب سیرک شبانه رو بخونم. کتابی که ژانر فانتزی_عاشقانه و ایده ی نسبتا نو و جالبی داره ولی درست اجرا نشده. 
توصیفات کتاب بیش از حد زیاده.داستانش یکم پیچیده و گنگه،ولی خود اون سیرک و چادرهای جادوییش رو دوست داشتم.از عشق بین سیلیا و مارکو اصلا خوشم نیومد چون به نظرم آبکی بود و ضعیف و فقط دیالوگ های عاشقانه رد و بدل میشد و نویسنده نتونسته بود درست احساسات اونارو تعریف کنه.و یه سوالی توی ذهنم اومد که چرا اصلا اینا باید با هم مبارزه کنند؟!اصلا معنی و مفهوم مبارزه شون چیه و چه هدفی پشتشه؟و صفحات و فصل های آخر که دیگه داشت حوصله م سر میرفت فهمیدم قضیه چی بوده.
من کلا از داستان هایی که مربوط به یه سیرکه خوشم میاد ولی این یکی رو نه،و اینکه زمان تعریف داستان میشد زمان حال خیلی بد بود.به نظرم وقتی یه قصه برای گذشته ست،مثل این داستان که تو دهه ی ۱۸۰۰_۱۹۰۰ روایت میشه باید یکم ملموس با اون دوره و مرتبط بهش باشه.ولی این داستان،چه از لحاظ داستانی و چه از لحاظ شخصیت پردازی اصلا به اینکه شبیه یه قصه که زمان وقوع اتفاقاتش گذشته ست نبود. 
کشش زیادی هم نداشت.حوصله سربر بود.فقط حس و حال سیرک رو دوست داشتم. 
من نسخه ی انتشارات میلکان رو خوندم و ترجمه ی خوبی داشت و خلاصه اگه میخواید بخونیدش،اول باید به ژانر فانتزی علاقه داشته باشین و دوم حتما نظرات مربوط بهش رو بخونین چون قیمتش نسبتا گرونه.و یا از دیگران قرضش بگیرید.
در این صورت ارزش خوندن رو داره.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.