یادداشت پیمان قیصری

                فکر نمی‌کردم نوشتن چند خط در مورد این کتاب اینقدر برام سخت باشه! حتی نمی‌دونم چطوری میشه یه خلاصه‌ی چند خطی از این کتاب نوشت، کتابی که در مورد جنگه ولی آدم فضایی‌ها هم توش هستن، کتابی که نویسنده توی داستان هست ولی نقش فرعی، یه گوشه کناری داره نون و ماست میخوره. داستان در مورد شهری هست که بمباران شده و تعداد کشته‌های اون حتی از بمباران اتمی هیروشیما هم بیشتر بوده. بیلی که بینایی‌سنجی میخونه و به جنگ میره در حالی که نه آموزش دیده نه حتی تفنگ داره،  در جنگ با افرادی آشنا میشه، اسیر میشه، پاش به شهری که بمباران‌ میشه کشیده میشه و شاهد همه چیز هست، بر میگرده در بیمارستان روانی بستری میشه، ازدواج می‌کنه بچه‌دار میشه، فضایی‌ها میدزدنش و .... . به نظرم یا ترجمه خیلی خوب نبود یا من اینطوری که بقیه با کتاب ارتباط برقرار کردند نتونستم ارتباط بگیرم. در اون حدی که من انتظار داشتم نبود ولی بد هم نبود.ه
سلاخ خانه شماره ۵
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.