یادداشت yaghoob samsami

        مادر راوی ۲۵ روز بعد از به دنیا آمدن برادرش میمیره،پیشکار یک بارون ثروتمند برادرش دانته (فروچو) رو به فرزند خواندگی قبول میکنه.
برادرش مریض میشه و اینجا با هم یه سری خاطرات رو مرور میکنن و درباره رابطه برادرش با زن ها و تنهایی و فقر و ترس از مرگ صحبت میکنن.
داستان کشش و هیجانی نداره و وارد جزئیات نشده و فقط یه سری کلیات رو گفته و داستان بیشتر به جنبه احساسی و پرداختن به رابطه ساده راوی و برادرش و مادربزرگشون پرداخته ولی جذابیتی نداره داستان‌.
      
2

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.