یادداشت احمد بابائی

ارباب و بنده
        🔺تالستوی را به درستی حکیم و از پیامبران ادبیات ( و از نظر خیلی ها بهترین نویسنده تاریخ)می‌دانند. او داستان گوی بسیار ماهری است و این در ادبیات یعنی پیش فرض. داستان می‌گوید و کمتر سخنرانی می‌کند. خارج از بافت نمی‌رود و دیالوگ ها و مونولوگ ها را کم نقص می‌نویسد. 
اگر داستایِفسکی بزرگ این کار را بلد بود قطعاً گوی سبقت را از پیر پترزبورگ می‌ربود.

🔸داستان بسیار ساده، کوتاه و روان است. بسیار شبیه به حکایت های گلستان سعدی؛ موضوعی اخلاقی و انسانی در قالب داستانی جذاب روایت می‌شود.

📌این داستان را میتوان به «مرگ ایوان ایلیچ» و به خصوص «اعتراف» پیوست کرد. داستان «مرگ ایوان ایلیچ» و «ارباب بنده» در مورد مرگ،پوچی مادیّات و عاقبت به خیری بسیار شباهت دارند. با این تفاوت که ایوان ایلیچ تماماً راجع به مرگ است و اینجا طمع محور قرار گرفته است. 

🔹اما ربط این دو داستان به اعتراف همانجاست که تالستوی در کتاب «اعتراف» بعد تعریف کردن فراز و نشیب در اعتقاداتش نهایتاً  به خداباوری عمیق و نوعی عرفان رسیده که در این دو داستان نمود کامل پیدا کرده است.
تضاد دو طبقه ملّاک و رعیت هم در پیشرفت داستان بسیار کارآمد است و مخاطب را با داستان همراه می‌کند.

ارباب و بنده داستانی کوتاه و حکمت آمیز است که تلنگری است برای ما...
      
170

38

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.