یادداشت حسین

حسین

1402/02/21

                از آنهایی بود که فهمیدمش. مثل دوستی که سراغت می‌آید و حرف‌هایی نامرتبط و پراکنده می‌زند که هیچ ربطی به موضوع اصلی ای که ذهنش را مشغول کرده، ندارد. حتی ممکن است حرفهایش تمام شود و واژه کم بیاورد و با این حال با تمام وجود میفهمی‌اش. من و گراهام گرین هم همینطوریم. گنگ می گوید و گاهی واژه کم می آورد، ولی میفهمم در دلش چه میگذرد.

پ.ن.: خواندن کتاب‌های گراهام گرین، شبیه داستایفسکی‌خواندن است. شخصیت‌های رادیکال، اتفاقات عجیب و غریب، صفحات نفس‌گیری که بی آنکه منتظرشان باشی غافلگیرت می‌کنند و به همان سرعت خاتمه می‌یابند و بیشتر از همه جدال آدم‌ها... همان جدال همیشگی شک و ایمان ...
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.