یادداشت روح الله قربانی

        بسم الله الرحمن الرحیم
وقتی یک سوم کتاب را خواندم و فهمیدم که یکسری تجهیزات رو درست کردن، پیش خودم گفتم که احتمالا  بقیه کتاب چیزی نداره و یه علامت سوالی بود برام که یعنی چی می خواد بگه. ولی خب کتاب هم مثل رویکرد آقای نجات بخش پر از نوآوری بود و دائما داستان جدیدی رو می شنیدم.
در تمام طول کتاب انگار یک فرد صامتِ نامرئی بودم کنار آقای نجات بخش و در آخر هر بخش که نکته ای می گفتن یا درس و تجربه ای رو با ما به اشتراک می گذاشتن، مثل یه شاگرد می نشستم چهارزانو جلوی ایشان و با دقت تمام با چشم های قرض گرفته و گوش های تیز کرده، آنچه را باید می آموختم.
با موفقیت هایش خوشحال می شدم، با احساس غرور هایش احساس غرور می کردم، با حرص خوردن هایش حرص می خوردم و با تکیه کردنش به خدا، تکیه می کردم به خدا.
و تمام حسرتم این است که در بهیار صنعت نیستم که کنار چنین مرد بزرگی برای کشورم کار کنم.
      
22

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.