یادداشت ثنا
2 روز پیش
راستش جهانهای دیستوپیا هیچوقت جذابیتی برام نداشتند. همیشه با دیدنشون / خوندنشون دچار اضطراب میشدم، خودم رو تو اون جهان تصور میکردم و دنبال راهی برای «برگشت» بودم. مدتی گذشت تا سعی کنم یا اونقدر تو داستان فرو نرم، یا به دنبال «سازش» باشم. چند وقت پیش مجذوب فیلم «جذابیت پنهان بورژوازی» شده بودم؛ داستان فیلم اینجوریه که چند تا دوست تلاش میکنند تا با هم شام بخورند، اما هر بار اتفاقی میوفته که همه چیز رو به هم میریزه، داستان بین رویا و واقعیت و خواب روایت میشه. توی یکی از تلاشها، دوستان دور میزی، روی توالت میشینند=) و فیلم جهانی رو تعریف میکنه که استفاده از 🚽 یه رفتار اجتماعی و عمومیه، اما غذا خوردن، یک کار خصوصی و شرمآوره. وقتی یه نفر گرسنه میشه، تو خفا و دور از چشم بقیه غذا میخوره. تا مدتها بعد از این صحنه فکر میکردم چقدر «هنجارها» ساختگی و قراردادیه، و چقدر بشر به همه چیز عجیب عادت کرده. داستان #لاشه_لطیف هم در دورهای تعریف میشه که تمام حیوانات به دلیل بیماری از بین رفتند و بشر به پرورش «انسان»هایی مخصوص خورده شدن، روی آورده. حالا این قضیه برای همه عادی شده، عادتی عجیب که انگار حتی وقتی ناهار قلوه مخصوص (آدمیزادی) با پوره و نخودفرنگیه، باز هم آدمها دوست ندارند از حقیقت رفتارشون صحبت کنند. انگار هنجارها در عین سفت و سخت بودن، تغییر پذیر هم هستند. مرزهای اخلاقی بشر در طول تاریخ بارها کمرنگ شده، خط چین شده، ناپدید شده و همه ما شاهد فاجعههای عجیبی بودیم. اما فضاسازی و روایت کتاب خیلی خوب بود، من مشکلم بیشتر با قصهگویی بود. شخصیت اصلی خیلی خوب با ما همراه میشه اما انگار قصه به اندازهی فضا و جهان ساخته شده، کافی نیست. نمیتونم کتاب رو پیشنهاد کنم، قطعا خوندنش سخته. شاید بعد از #آدمخواران و #در_اردوگاه_محکومین سومین کتاب «آزاردهنده»ای بود که خوندنم. پس اگه یکم هم روحیات لطیفی دارید سراغش نرید. اسفند قراره چی بخونید؟
(0/1000)
نظرات
دیروز
خیلی دوست داشتم کتاب رو بخونم ولی فکر کنم فعلا نباید برم سراغش. تحمل کتاب آزاردهنده رو ندارم.😄
1
0
محدثه حسنی
5 ساعت پیش
0