یادداشت زینب صادق‌پور

درد سیاوش
        رمان بدی بود.
درد سیاوش شرح جستجوی حقیقتی پنهان‌شده است که ناگهان در شب عروسی ثریا و خسرو بر همگان یادآوری می‌شود. جلال آریان، دایی ثریا، که حالا ساکن آبادان است به تهران می‌آید تا در این مکاشفه به خواهر و خواهرزاده‌اش کمک کند.( همان جلال آریان شراب خام و شخصیت اصلی تمام رمان‌های فصیح)
اتفاقات در یک روز و نصفی می‌گذرد. روزی که جلال آریان با تماس خواهرش متوجه می‌شود عروسی ثریا و خسرو به‌هم خورده‌است. جلال به تهران می‌آید. متوجه می‌شود عموی خسرو در عروسی حرف از انتقام خون سیاوش زده‌است و از آن لحظه خسرو، پسر سیاوش، گم‌وگور شده‌است. جلال آریان در جستجوی حقیقتی است که پشت جمله‌ی عموی دیوانه‌ی خسرو نهفته‌ است. انتقام خون سیاوش. او باید با کشف حقیقت خسرو به خانه برگرداند. 
با اینکه فصیح تمام تلاشش را کرده‌است که ارتباطی بین داستان سیاوش شاهنامه و سیاوش خودش برقرار کند واقعاً ناکام مانده‌است و مرور داستان سیاوش شاهنامه در فصل آخر به هیچ‌وجه این ارتباط را آشکار نمی‌کند.
روابط خانوادگی بین شخصیت‌ها پیچیده‌ است و احیاناً مجبور شوید برای خودتان شجره‌نامه‌ای ترسیم کنید.
منطق داستان و غافل‌گیری‌اش اصلا قانع‌کننده نیست.
حالا آیا می‌توانم از زبان درستش تعریف کنم؟ خب اسماعیل فصیح خوب می‌نویسد اما این بدین معنا نیست که قصه‌گوی خوبی هم هست. اقلاً در این یک‌مورد که نبوده‌است.
و احیاناً اگر بیگانه‌ی آلبر کامو را نخوانده‌اید و فاش شدن قصه برایتان مهم است باید بگویم داستان بیگانه‌ی آلبر کامو در این کتاب کاملا فاش می‌شود.
      
1

12

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.