یادداشت مهرنگار آورزمان
1403/11/27

کتاب شروع تکان دهنده ای داشت. ماجرای دختر نوجوانی به نام شباهنگ که مادرش را از دست داده و نمی تواند با جای خالی اش کنار بیایید. این کتاب در اهمیت گفت و گو کردن و کمک از مشاور و روانکاو است وقتی از حل مساله ای در زندگی در می مانیم. کتاب پر از ارجاعات زیبا به زندگی یک نوجوان ایرانی دارد. زبان و نثر داستانی خیلی خوب است. بریده ای از کتاب: «من و بابا هر دو متولد اسفند هستیم، با علامت دو ماهی. این دو ماهی با یک طناب به هم متصل شدهاند و در جهت خلاف همدیگر شنا میکنند. مثل من و بابا. ستارهشناسان معتقدند که حرکت غیرهمسوی ماهیان به معنای تردید و دودلی در انجام کارهاست. اما میخواهم یک بار برای همیشه تردید نداشته باشم. وقتي آدم روي هيچکس جز خودش نميتواند حساب کند، تغییر میکند. البته، حالا ديگر همهچيز تمام شده است. درست نمیدانم چطور همهچيز عوض شد. آرمیتی میگوید که تغییر نجاتبخش است. اگر همهچیز همانطور که هست بماند، میگندد. باید مثل آب جاری بود و عبور کرد.» «برمیگردم توی اتاقم و مشتم را باز میکنم. تکههای عکس توی دستم عرق کرده و خم برداشتهاند. چسب پهن را از توی کشو درمیآورم تا آن را بچسبانم، اما پشیمان میشوم. چسب مایع را روی میز میریزم. تکههای عکس را روی چسب میگذارم و با هم گلوله میکنم. طوری به هم میچسبند که بعید میدانم کسی بتواند آنها را از هم جدا کند. حالا به یک گلولهی درهم تنیده از من و مامان تبدیل میشود و وقتی خشک شود، روی تابلوی آرزوهایم میچسبانم.» آرمیتی گفت: «به این عروسکها میگن ماتروشکا.» و سر عروسک را جدا کرد. داخل آن یک عروسک دیگر بود. سر عروسک بعدی را هم جدا کرد و داخل آن یک عروسک دیگر بود تا اینکه آخرین عروسک را به من داد و گفت: «نذار این درد از تو به دیگری و دیگری برسه. شباهنگ! تو باید خوشحال باشی. به یاد مامانت باش، اما زندگی کن. یه روزی همهچیز درست میشه.» خواندن کتاب را توصیه می کنم
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.