یادداشت ماه کوچک

        خب من عاشق فضای این کتاب شدم. یه فضای جادویی با کتاب های طلسم ، یک جنگل تاریک و ترسناک با موجودات عجیب غریب و وحشتناک ، یه برجی که محل زندگی جادوگری خشک و اخموعه و یه دختری که قدرت جادویی در وجودش داره و یه کوچولو ، اندازه سر سوزن ، رابطه عاشقانه بین جادوگر و دختر داستان ؟! 
جریان چی بود؟ جنگل تو تباهی و فساد غرق شده و فقط به دنبال اینه همه سرزمین و مردمشو پخ پخ کنه ، حالا ما اینجا یه جادوگر داریم که اسمش سارکانه و سعی میکنه از مردم وادی در برابر جنگل محافظت کنه و جلوی جنگل رو بگیره ، دخترمون که اسمش آگنیشکاست . میره طی اتفاقاتی( برین خودتون کتابو بخونین نمیشه که من همشو بگم)  به برج و به سارکان برای نابودی و جلوگیری از جنگل کمک میکنه و... ادامه داستان.
داستانش به طور کلی قشنگ بود و دوسش داشتم و همون طور که اول گفتم فضاشو خیلی دوست داشتم، روند داستان نه کند بود و نه تند و به نظرم مناسب بود. توصیفات کتاب از وقایع خوب و به موقع بودن .
پایان کتاب یه طور دیگه ای تو ذهنم تصور کرده بودم اما یه مدل دیگه تموم شد ولی این دلیل نمیشه بد باشه.
قسمت هایی که سارکان و آگنیشکا با هم همکاری میکردن رو بیشتر دوست داشتم . 
شخصیت ماریک و اون سولیا بود اسم جادوگر همراهش؟ ( تو ذهنم نمونده  اسما کامل ولی فکر کنم همین بود) خیلی رو مخ بودن ‌-_- 
کاسیا هم بچه خوبی بود، آگنیشکا که گفتم دارم میرم خواستگاریش، سارکان هم با اینکه اخلاق خشک و جدی داشتو اخمو بود خوشم اومد ازش .
ملکه که کلا عامل تمام بدبختی هاست که نمیگم چیشد برین بخونین.
آلوشا ( یه جادوگر دیگس ) اولش حس خوبی نسبت بهش نداشتم ولی بعدا فهمیدم ایشونم بچه خوبیه.
 به طور کلی کتاب قشنگی بود ارزش خوندن داره و برای هدیه هم کتاب مناسبیه ^^
      
5

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.