یادداشت روح اله رحمتی نیا

        
1⃣ طرح جلد و نام به همراه توصیفی که در معرفی این کتاب گفته شده، من را متمایل به مطالعه آن کرد. هرچند در کمتر از دو روز آن را خواندم ولی عملاً دستاورد مناسب و قابل بیانی برای من نداشت. تقریباً خواندن آن را به کسی توصیه نمی‌کنم، جز در اوج بی‌کتابی و وقت زیاد داشتن. 
2⃣ جان بها به نویسندگی سید مصطفی موسوی (که پیشتر و بیشتر یک کپشن نویس اینستاگرامی بوده و حالا نویسنده داستان) توسط انتشارات کتابستان در سال ۱۳۹۹ (در چهار فصل) منتشر شده که من نسخه سال ۱۴۰۲ (چاپ یازدهم!) آن را خواندم.
3⃣ داستان یک مامور امنیتی است که از تجربه مبارزه در سوریه به درگیری‌های اغتشاشات دی ۱۳۹۶ رسیده و در گیرودار شناسایی و دستگیری مجرمین امنیتی حاضر در صحنه و میدان اغتشاش، در یک موقعیت عجیب قرار می‌گیرد.
4⃣ متن کتاب در هیچ وجه و بُعد آن من را جذب نکرد؛ نه تصویرسازی، نه شخصیت پردازی، نه تعلیق، نه هیجان‌آوری، و نه حتی پایان‌بندی‌ای که (نویسنده) می‌خواست خواننده را غافلگیر کند. انتظار از یک کتاب با رویکرد امنیتی یا پلیسی آن است که مانند ذات این فعالیت‌ها، یک پیچیدگی و ابهام و معماگونه برای خواننده باشد که این کتاب نداشت. در توضیح پشت جلد نیز آمده «ماجرایی پرهیجان، نفس‌گیر، درگیرانه و جاندار» که تقریباً نبوده است.
5⃣ موضوع تاسف برانگیز درباره این کتاب از نگاه من توصیف یک مامور امنیتی به نام «حسین» است که «به خاطر اینکه روی خواهرش غیرت دارد» کاری می‌کند که اساساً با منطق و روحیه این دسته از افراد در هر کشوری، در تناقض است به خصوص در یک محیط خدمتی با جنبه‌های اعتقادی و مذهبی. همین «حسین»ی که در سوریه دوشادوش نفر اول داستان جنگیده بوده. این، ضعیف‌ترین و در عین حال بدترین و البته نامردانه‌ترین تصویرسازی از یک مامور امنیتی در ایران است؛ شبیه به آنچه که در «قلاده‌های طلا» نیز به تصویر کشیدند. در اوج اقدامات تحسین برانگیز تخریبی بالاتر از این وجود ندارد.
      
3

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.