یادداشت
1402/4/1
3.5
1
وقتی که داشتم انتخابش میکردم، بین کتابای نخوندهای که از هرمان هسه دارم، با یه سرچ نصفهنیمه و نهچندان راضیکننده متوجه شدم که این کتاب میتونه -بین کتابای موجود من- از لحاظ سال نگارش توسط نویسنده قدیمیترینشون باشه؛ بههمین دلیل تصمیم گرفتم قبل از بقیه شروع کنم به خوندنش. کتاب نسبتا کمحجمیه: ۱۹۴ صفحه. نسخهای که من دارم چاپ دومشه که برای سال ۱۳۸۰ئه. خودم شخصا دوست دارم چاپهای قدیمی رو پیدا کنم و بخونم حالا به هر دلیلی که یکیشم میتونه احتمال دخالت کمتر توی متنش باشه (هرچند از این غافل نمیشم که نسخههای بعدی ممکنه دچار ویرایشاتی شده باشه که ممکنه بهترشم کنه)؛ این نکته رو گفتم که بگم توی چاپهای قدیمیتر نثری که خیلی روون نباشه طبیعیه (هرچند ممکنه درکل در اثر برگردان متن اصلی باشه که برای سالهای دوره). داستان توسط راوی «پیتر کامنتسیند» روایت میشه که یکی از کامنتسیندهای روستاشونه (تعداد افردای که این نام خانوادگی رو داشتن زیاد بوده) اون شروع میکنه به روایت بخشایی از زندگیش، غالبا اتفاقات خاص دورههای مختلفش از کودکی تا میانسالیش؛ تحصیلش، دوستانی که پیدا میکنه، ماجراهای عاشقانهاش و ... ساختار کتاب، ساختار داستانیای که همه انتظارش رو داریم نیست. اینکه تعلیق یا گرهگشایی داشته باشه یا هر عنصر دیگهای که بهطور واضح ما رو یاد داستانایی بندازه که معمولا باهاشون مواجهیم. بهتر بگم این کتاب میتونه زندگینامۀ خودنوشت شخصی بهنام پیتر کامنتسیند باشه که پسری روستاییه که عاشق طبیعته، اهل مطالعه است و دوست داره یه روزی از تجربیاتی که توی زندگیش، برخوردش با آدما و سفراش داشته کتابی بنویسه که همۀ اونچیزی که باید رو بتونه باهاش انتقال بده. با توجه به اینکه جزء کتابای قدیمی هرمان هسه است خیلی دور از ذهن نبود که بخواد سادهتر از پیشینهای که من ازش با خوندن کتابای دیگه توی ذهنم داشتم باشه. موقع خوندنش یاد حرفای نادر ابراهیمی درمورد یه نویسندۀ بزرگ توی کتاب «لوازم نویسندگی» افتادم؛ خصوصا دو عنصر «عشق به طبیعت» و «علاقه به کودکان» که از نظرش در وجود یه نویسندۀ واقعی باید وجود داشته باشه. همین. در کل اثر داستانی خاصی نبود. معمولی بود. برای من اما، بهعنوان کسی که شخصا این نویسنده رو دوست داره و مایله که همۀ آثارش رو دنبال کنه، خالی از لطف نبود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.