یادداشت سید حسین مرکبی
1400/11/13
سال ۱۹۷۵ بر خلاف دیگر سالها که یک جلد یا بخشی از یک جلد، مستندات دارند، دو جلد از موسوعهی امام صدر را به خود اختصاص داده. این سال همچنین سال آغاز جنگهای پانزدهسالهی داخلی لبنان است. جنگهایی که امام صدر در سال سوم آن ربوده میشود. پیش از این نیز در جلد سوم (۱۹۷۱ تا ۱۹۷۳) توضیح دادم که:«امام صدر بسیار تلاش میکند میان تمامیت و استقلال نحیف و متزلزل لبنان با بینظمی و بیمبالاتی آزادیخواهان فلسطین آشتی ایجاد کند». لبنان و مخصوصا جنوب آن در سال ۱۹۷۵ عرصهی یک جنگ چندجانبه است. جنگی که حد اقل سه جناح دارد: ساکنان تاریخی آن، ساکنان فلسطینیاش و اسرائیل. ساکنان لبنانی جنوب، فلسطینیان را پذیرفته و پناه دادهاند اما این ساکنان جدید مسلحاند و با دلیل و بیدلیل به ساکنان اصلی تعرض میکنند. همچنین جنوب تفرجگاه اسرائیل است. به گفتهی امام صدر بنا به گزارشات موثق، نقشههای مورد استفاده در تمام وزارتخانههای اسرائیل، تا جنوب رود لیطانی را جزء اسرائیل ترسیم کردهاند. البته بهانهی اسرائیل برای ورود به خاک لبنان، سرکوب مقاومت فلسطین است، همانطور که در مقابل بهانهی مقاومت فلسطین برای اعمال سلطه بر مناطق مختلف لبنان، جلوگیری از تردد اسرائیل است. با افزایش تنشها میان طرفهای داخلی و بیم فروپاشی کشور و حضور اسرائیل، امام صدر مطالبات اجتماعیاش را از حکومت به حالت تعلیق در میآورد و تنها مطالبهای که باقی میماند تحریک دولت و ارتش به محافظت از تمامیت ارضی است. در تاریخی که بعدها نوشته شد، آغاز اولین دورهی جنگهای داخلی لبنان را کشته شدن معروف سعد میدانند. او در تظاهرات اعتراضی ماهیگیران در شهر صیدا با گلولهی ارتش لبنان کشته میشود. امام صدر در چندین مراسم او سخنرانی میکند و میگوید گلولهی ارتش لبنان به جای سینهی معروف سعد باید در سینهی دشمن اسرائیلی باشد و طرفهایی که هر روز در بیروت بر سر یکدیگر مهمات خالی میکنند باید این شهامت و خشونتشان را به مرزهای فلسطین منتقل کنند. در این جلد همانند جلدهای دیگر، داستانهای رقتانگیزی وجود دارد. مثلا خبرنگار روایت میکند وسط مصاحبه تلفن زنگ میزند. امام میگوید بهشان گفته بودم تلفن وصل نکنند! و اعتنایی نمیکند. تلفن تا جایی که جا دارد زنگ میخورد و قطع میشود. منشی از در میآید تو. عذرخواهی میکند و میگوید تماس از یکی از روستاهای مرزی است. هزار نفر از اهالی تصمیم گرفتهاند زیر بمباران اسرائیل روستا را خالی کنند و به بیروت بیایند. امام میگوید وصل کن. میرود پشت تلفن و میگوید: برادر، شما نباید این کار را بکنید. من میآیم امشب پیشتان میخوابم. یا داستانی از خبرنگار دیگری که میگوید این روزها مراجعان امام چند برابر شدهاند و ایشان دیگر وقت ندارد. مجبور میشویم قبول کنیم که با ایشان در ماشین در فاصلهی حدود یک ساعتهی حازمیهی بیروت تا صور مصاحبه کنیم. وسط مصاحبه امام متوجه میشود یک ماشین تعقیبشان میکند. به راننده میگوید ماشین پشتی را میشناسی؟ راننده میگوید بله بچههای خودمان هستند برای امنیت بیشتر میآیند. امام میگوید ماشین را نگه دار. پیاده میشود و به ماشین پشتی میگوید برگردید بیروت و اگر یک بار دیگر دنبال من راه بیافتید همهتان را کنار میگذارم و خودم رانندگی میکنم. این سبکروحی بیاندازه و این استقبال از مرگ، به شدت یادآور چمران است و البته کار به جایی میرسد که گاهی چمران نیز به امام صدر معترض میشود. امسال همچون سالهای دیگر ایشان چندین سخنرانی در روستاهای مرزی دارد که بر ویرانهی خانههای لبنانی ایراد شده. در یکی از سخنرانیها ایشان میگوید ما نباید خاک خود را تخلیه کنیم حتی به وسیلهی انتحار. ایشان میگوید اگر شما یک اسرائیلی را بکشید و آنها برگردند و صد لبنانی را بکشند یا اگر شما یک خانهی اسرائیلی را خراب کنید و آنها برگردند یک روستای کامل را ویران کنند من مسئولیت شرعیاش را به عهده میگیرم و باید طعم مرگ را به دشمن بچشانیم. و چقدر جای بررسی و استخراج الهیات و ادبیات بیمانند مقاومت امام صدر خالی است. الهیات و ادبیاتی که گرچه در سالهای پس از آزادسازی جنوب لبنان، عملا توسط حزب الله به کار بسته شد، اما در سابقه و اکنون جمهوری اسلامی و حزب الله بدیلی برای آن وجود ندارد. همچنین سخنرانی معروف «ادیان در خدمت انسان» در موعظهی آغاز روزهی مسیحیان در کلیسای کبوشین بیروت مربوط به ششماههی اول این سال است. به قول آن نویسندهی شهیر، زلالترین اندیشههای اخلاقی در دل سیاهترین وضعیتهای جوامع شکل میگیرند. همزمانی این سخنرانی وحدتگرا و آغاز جنگهای پانزدهسالهی داخلی از عجایب است. البته با آغاز و تداوم جنگهای داخلی و سپس ربوده شدن امام صدر طرح دعوت ایشان از یک کشیش مسیحی برای ایراد خطبهی نماز جمعهی مسلمانان، هیچ گاه اجرایی نمیشود.
1
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.