یادداشت مجید اسطیری

                "هی احساس میکنم انتخاب راوی دقیق نبوده. یعنی شاید بهتر بود خود کوزیمو داستان را روایت میکرد. چون در خیلی از صحنه ها برادر کوزیمو حضور ندارد. یا علی القاعده نباید حضور داشته باشد. معلوم نیست چطور دارد این صحنه ها را روایت میکند
از یک طرف برای روایت کردن اوضاع و احوال درون خانه کوزیمو گزینه مناسبی نیست. ولی خب مشکل اول همچنان پا برجاست. اگربرادر کوزیمو در این صحنه ها بوده که دارد روایت میکند پس چرا هیچ جا طرف صحبت نیست؟"
از این گذشته بسیاری از صحنه ها توسط برادر کوزیمو با توصیفات دقیق شرح داده میشود که او اصلا آنجا ها حضور نداشته. البته میدانم در مورد رمان های پست مدرنیستی نمیشود این طوری مته به خشخاش گذاشت اما این تخطی اثر را یک پله از استادانه بودن و شاهکار بودن پایین می آورد.
-
"ببینید منطق این رمان شکل توسعه یافته منطق داستانهای کوتاه بارتلمی است:
بعضی از ما میخواستیم دوستمان کلبی را بکشیم
و یا این یکی:
اولین اشتباهی که نی نی مرتکب شد
این داستان را بخوانید: کوتاه است و در یک عکس اینستاگرامی جا شده
https://www.instagram.com/p/BhQv85vhdYT/

نپرداختن به منطقی ترین وجه عقلانی مسئله و کش دادن و صغری کبری چیدن برای جنبه غیر منطقی و غریزی آن
واقعا خواندنی است"
-
توصیف زیبا از عشق کوزیمو در کودکی که در میانسالی به نزد او باز میگردد:

 "کلاه قرمزی!
کوزیمو خرده خرده به جزئیات بسیاری درباره او دست یافت. بچه های ولگرد این نام را به دخترک ویلانشینی میدادند که بر اسب تاتوی سفیدی سوارمیشدو بی هیچ ترسی با دارو دسته ژنده پوشان دوستی میکرد.
برای مدتی از آنان پشتیبانی کرده بود و از آنجا که فرمان دادن را دوست میداشت حتی میشد گفت که سرکرده شان بود
سوار بر تاتوی سفیدش از راه ها و کوره راه ها میگذشت و با دیدن میوه های رسیده در باغ های بی نگهبان بچه ها را خبرمیکرد"
-

به نظرم باید "رمان مقدس" هواداران محیط زیست باشد 😀 با این توصیفات و البته روح کلی اثر.. یک جا با اندوه از این میگوید که اروپا زمانی چقدر سرسبز بوده و جنگل داشته که یک میمون از اسپانیا به واتیکان میرود برای زیارت بدون این که از روی درخت پایین بیاید:

"راه پرپیچ و خم بالای شاخه های زیتون برای کوزیمو راهی راحت و یکنواخت بود
زیتون درخت میهمان نوازی است که گرچه تنه زبر و خشنی دارد برای کسی که روی شاخه های آن بنشیند یا بگذرد خوشایند است
در عوض شاخه های ستبر آن اندک است و انواع گوناگون ندارد
انجیر درختی است که همواره باید مراقب شاخه هایش باشی مبادا که بشکند
اما تا بخواهی جا برای گشت و گذار دارد

"
-

 "https://www.pejmannorouzi.com/news/ba...

گفتم باید کتاب مقدس فعالان محیط زیست باشد. جستجو کردم و این مطلب جالب را پیدا کردم"

با خودم فکر کردم چطور است که کالوینو انگار اصلا در زمانه خودش زندگی نمیکند و همه ش از چند قرن قبل می گوید:

شوالیه ناموجود
ویکنت شقه شده
بارون درخت نشین

به نظرم یک جنبه ش به این بر میگردد که ما مقاطع تاریخی گذشته را (به شرطی که خیلی دور نباشند) بهتر میشناسیم و میتوانیم در موردشان قضاوت کنیم. وانگهی بهتر هم میتوانیم در موردشان دروغ سرهم کنیم به عنوان نویسنده و کمتر کسی میتواند درمورد جزئیات سبک زندگی و اینها مچ نویسنده را بگیرد.
جنبه عمیق ترش البته این است که نویسنده قواعد و روابط انسانی زمانه خودش را به رسمیت نمیشناسد.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.