یادداشت [یه‌سازانای‌‌نصف‌نیمه‌ٔدرحال‌ورود‌به‌کالجیوم]

برج طلایی
خداحافظ کا
        خداحافظ کالم هانت، خداحافظ تامارا رجبی، خداحافظ آرون استوارت، خداحافظ جاسپر د وینتر. و حتی الکس:) دلم خیلی براشون تنگ میشه و نمیدونم این چند روز چطوری گذشت فقط می‌دونم برخلاف انتظارم خیلی زود پنج جلد تموم شد و واقعا از تموم شدنش ناراحتم . دیگه خبری از کال و کله‌شق بازیاش، تامارا و بی اعصابیش، آرون و خوشبینیش و جاسپر و خودشیفتگیش نیست.
خیلی از سوال‌هام درمورد این مجموعه بی ‌جواب موند، شایدم خودم نمیخوام به جوابشون برسم تا همیشه تو قلبم بمونه و فراموششون نکنم🥲
خلاقیت از این کتاب می‌باره، ایده‌ نویسنده‌هاش بشدت خفن بوده از اسم هر جلد بگیر تا روند کلی داستان. 
هر سنی این کتاب و بخونه عاشقش میشه.. 
نیمه دوم این جلد باعث شد پروانه‌ها  تو قلبم به پرواز دران، انقدر که قشنگ بود🥲🩵
خطاب به کال: scary my god, you're divine:))) 
واجبه هر فانتزی خونی این مجموعه‌ رو بخونه. با ناراحتی شخصیتا ناراحت میشید؛ با خوشحالیشون، خوش‌حال:) 
      
13

6

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.